آنتی ماسون & صهیون

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پایگاه خبری دام‌پرس سوریه در گزارشی به پیامدهای شکست جبهه غربی عربی در سوریه پرداخت و مشکل بزرگ آمریکا را مقاومت و ایران دانست.

این پایگاه خبری نوشت: مشکل بزرگ برای آمریکا در منطقه از زمان نابودی عراق در سال ۱۹۹۱ ایران است. آمریکا پروژه‌ ناصری‌ها را در سال ۱۹۶۷ در هم پیچید و سوریه و فلسطین را منزوی کرد و به حاشیه راند و در دهه ۷۰ و ۸۰ آنان را خرد کرد و در ابتدای دهه ۹۰ عراق را نابود و به یک کشور شکست خورده تبدیل کرد.

تنها تهدیدی که پس از نابودی عراق باقی ماند،‌ ایران و سوریه بودند. آمریکا از دهه ۹۰ تاکنون برای نابود کردن ایران و سوریه برنامه‌ریزی می‌کند. نابودی ایران راه را برای آمریکا جهت سیطره بر آسیای میانه و خفه کردن روسیه و چین و نابود کردن این دو فراهم می‌کند. سپس بعد از نابودی روسیه و چین رقیبی برای آمریکا باقی نمی‌ماند و رؤیایی آمریکا برای سیطره بر جهان محقق می‌شود.

این تصویری است که آمریکا به طور کلی برای خود ترسیم کرده است؛ تصور سیطره بر کل دنیا و تبدیل کردن قرن ۲۱ به قرن آمریکا بعد از آنکه قرن ۲۰ قرن آمریکا و شوروی بود.

آمریکا طرح قرن ۲۱ را در سال ۲۰۰۱ آغاز کرد. افغانستان را به بهانه مبارزه با تروریسم اشغال کرد و اهمیت ژئوسیاسی افغانستان بر کسی پوشیده نیست. افغانستان بین ایران و روسیه و چین است و اقدام آمریکا در اشغال آن، به مثابه خنجری بود در پهلوی قاره آسیا. آسیا تنها قاره‌ای است که آمریکا بر آن سیطره ندارد و در عین حال تهدیدی راهبردی برای سیطره آمریکا بر کل دنیاست.

اشغال عراق پس از افغانستان با هدف ساقط کردن ایران و روسیه و تغییر دادن نظام‌های موجود در خاورمیانه و جانشین کردن نظام‌های متحد آمریکا مانند نظام‌های موجود در خلیج فارس بود تا این نظام‌ها سرانجام با نظام‌هایی به شیوه غربی‌ها تغییر کند. کنترل آمریکا بر دنیا فقط با نیروی نظامی مستحکم نمی‌شود. برای اینکه سیطره آمریکا ریشه‌دار شود، این سیطره باید بر اساس عوامل فرهنگی باشد. آمریکا می‌خواهد که فرهنگ خود را در همه جا بر همه فرهنگ‌های دنیا تحمیل کند. این، موضوعی روشن است و معروف است که آمریکایی‌ها از بیان این امر ابا ندارند. آنها آشکارا می‌گویند که می‌خواهند الگوی خودشان در زندگی را به همه ملت‌های زمین منتقل کنند و آن را با زور و تحت شعار حقوق بشر و جهانی سازی و شعارهای مشابهی دارای ظاهر انسان‌دوستانه و باطن استعماری، به دیگران تحمیل کنند.

آمریکا دوست ندارد که حاکمان دست‌نشانده‌اش، فرهنگی غیر از فرهنگ آمریکایی را اجرا کنند حتی اگر آن فرهنگ متحد آمریکا باشد و این برای این است که فرهنگ آمریکا نهادینه شود. مثلا حکام خلیج [فارس] خواسته آمریکا را می‌فهمند و سال‌هاست که تلاش می‌کنند مردم خود را آمریکایی کنند و فرهنک و شیوه زندگی آمریکایی را در کشورشان ترویج کنند. این حکام مانع اخذ چیزی از فرهنگ آمریکا نمی‌شوند حتی اگر با فرهنگشان خیلی غریبه باشد. مهم برایشان این است که در قدرت باقی بمانند و آمریکا از آنان راضی باشد.

حسنی مبارک هم دقیقا همین کار را می‌کرد و الان هم بسیاری از مصری‌ها فرهنگی نزدیک به فرهنگ آمریکا دارند. آمریکا هزینه زیادی کرده است تا مصر را در دهه‌های گذشته آمریکایی کند و این پول‌ها و هزینه‌ها الان ثمر داده است. اما با این همه و تلاشهای مبارک و خلیجی‌ها، و امثال آنان، آمریکا بخوبی می‌داند که کامل آمریکایی کردن جوامع ممکن نیست در سایه سیاست شیوه غربی که دموکراسی لیبرال نامیده می‌شود محقق شود. آمریکا می‌داند که بخش‌هایی در جوامع عربی هستند که کاملا غیرآمریکایی هستند و منظور، اسلامیون هستند. وجود اسلامیون در مصر و کشورهای دیگر مانند بمبی ساعتی است که ممکن است هر لحظه بترکد و به سلطه آمریکا پایان دهد. این چیزی است که در سال ۱۹۷۹ عملا در ایران رخ داد. آمریکا از انقلاب اسلامی در ایران درسی بسیار مهم گرفت و با استفاده از این درس کوشش می‌کند که کنترل بر مصر و دیگر کشورهای عربی را از دست ندهد.

آمریکا از مبارک چشم‌پوشی کرد و به واسطه قطر و ترکیه دست خود را برای اسلامگراهای مصر و دیگر کشورها دراز کرد تا آنان را آمریکایی کند و زیر یوق خود بگیرد. این چیزی است که عملا رخ داده و شاهدیم که خیلی از اسلامیون در کشورهای انقلاب کرده عربی، آمریکایی هستند. چه فرقی میان محمد مرسی و حسنی مبارک است؟ تا الان هیچ تفاوت ریشه‌ای دیده نشده است. حتی به‌عکس. مصر هنوز حول محور آمریکا می‌چرخد و هنوز کشوری آمریکایی است. رسیدن اسلامگراها به قدرت در مصر این کشور را از زیر لوای آمریکا خارج نکرده بلکه در جاهایی بر آن تاکید کرده است. مسلمان‌شده‌هایی مانند وهابی‌ها و اخوانی‌ها در جهان عرب الان چندان فرقی با پیروان آمریکا در دیگر کشورها ندارند. ادبیات و منطق همه اینها منطق آمریکاست. اینها روی کار نیامدند که آرمان فلسطین را باور کنند بلکه کوشش می‌کنند مسئله فلسطین سازش شود و اسرائیل به رسمیت شناخته شود. مسلمانان ترک اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند و سال‌هاست تلاش می‌کنند اخوان المسلمون عرب را متقاعد کنند این کار را بکند. نشانه‌ها همه حاکی است که اخوانی‌ها هم عملا این امر را پذیرفته‌اند اما هنوز درباره جزئیات کشور وعده داده شده فلسطین جدل می‌کنند.

اخوانی‌ها اکنون اسرائیل را قبول دارند اما در خصوص مسائلی مانند مرزها، منابع آبی و دیگر مسائل سفسطه‌آمیز بحث می‌کنند. یک شاخه‌ی نزدیک به قطر و آمریکا در اخوانی‌ها اعتراف به اسرائیل را قبول دارد اما یک شاخه دیگر مانند کسانی همچون محمود الزهار چنین چیزی را قبول ندارند. به نظر می‌رسد این اختلافها سرانجام به سود آمریکاست و محمد مرسی نیز اکنون تلاش می‌کند توافق دوحه میان محمود عباس و خالد مشعل را اجرا کند. این توافق در حقیقت گامی است به سوی اسرائیل و سرانجام تمام شدن اوضاع به سود آمریکا.

باید اعتراف کرد که آمریکا در آمریکایی کردن بسیاری از اسلامیون موفق شده است. همه مسلمان‌های آمریکایی شده اکنون خط آمریکا را تایید می‌کنند و حاضرند به نوعی اسرائیل را به رسمیت بشناسند. اینها آماده‌اند تا در مقابل ایران، سوریه، روسیه و چین سرباز آمریکا باشند.

چرا آمریکا با اینکه می‌دانست پیش‌نویسش علیه سوریه وتو می‌شود، آن را به رأی گذاشت؟ آمریکا از بحران سوریه استفاده می‌کند تا میان اسلامگراهای اهل سنت با روسیه و ایران و چین دشمنی ایجاد کند. یکی از اهداف آمریکا در شعله‌ور نگاه داشتن بحران سوریه این است که میان کشورهای جبهه بازدارندگی با مسلمانان اهل سنت ایجاد دشمنی کند. این همان هدفی است که آمریکا تلاش کرد از مسئله چچن و افغانستان بهره‌برداری کند و اعراب را علیه سوریه تحریک و آنان را از مسئله فلسطین غافل کند.

واقعیت امروز متاسفانه این است که کشورهای عربی که ادعای اسلام می‌کنند و پشت آن مخفی می‌شوند تقریبا همه‌شان به استثناء سودان آمریکایی هستند. لیبی که ساقط شد و جز سودان و سوریه دیگر باقی نمانده است. تلاش‌های آمریکا برای ساقط کردن سودان و آمریکایی کردن آن ادامه دارد. سیاست آمریکا در قبال سودان سیاست استعماری کینه‌توزانه‌ای است که با سیاست آمریکا در قبال سوریه و قبل از این در قبال عراق چندان تفاوتی نمی‌کند.

ساقط کردن نظام سودان هدفی راهبردی برای آمریکاست. ایده نزدیکی سودان و آمریکا، ایده‌ای شبیه به ایده نزدیکی لیبی و آمریکاست که قذافی آن را اجرا کرد و همان ایده نزدیکی عراق و آمریکاست که صدام اجرا کرد. آمریکا هیچ گاه قبول نمی‌کند که به کشوری مستقل [مانند ایران] نزدیک شود. نزدیک شدن به آمریکا یعنی خضوع و قبول آمریکایی شدن خود است. هر کس نپذیرد که آمریکایی شود، به هر قیمتی شده، باید ساقط شود این همان اتفاقی است که درباره [اواخر دوران] صدام و قذافی افتاد. همان اتفاقی است که الان علیه عمر البشیر رئیس جمهوری سودان در جریان است. عمر البشیر امتیازهای زیادی به آمریکا دارد و کار به جایی رسید که به تجزیه کشورش بناچار تن داد ولی آمریکا از او راضی نمی‌شود چون نظام سودان آمریکایی نیست.

آمریکا دنباله‌روان خود در خلیج فارس را طعمه می‌کند تا کشورهای مستقل را به اشتباه بیندازد. نزدیکی عراق [دوران صدام] به آمریکا به واسطه اعراب خلیج [فارس] ایجاد شد. صدام به اعراب خلیج اعتماد کرد و نفهمید که آنان صرفا طعمه هستند. همین امر نیز درباره عمر البشیر صادق است. آمریکا همین طرح را با اعراب خلیج [فارس] علیه ایران نیز آزمود اما ایران از سرنوشت صدام درس گرفت و قبول نکرد در دام آمریکا و اعراب خلیج [فارس] بیفتد. ایران بود که به بشار اسد نصحیت کرد که در این دام نیفتد. حافظ اسد نیز روابطی با اعراب خلیج [فارس] و آمریکا داشت. بشار اسد [فرزندش] هم به راه او رفت و اگر ایران نبود شاید سرنوشت او شبیه سرنوشت صدام می‌شد. آمریکا قصد فریب بشار اسد را داشت و می‌خواست که اسد را از لبنان خارج کند تا لبنان سکویی برای نابود کردن سوریه سپس ایران شود اما بشار اسد لبنان را تسلیم آمریکا نکرد. ایران در سرسختگی موضع بشار اسد نقش دارد چرا که مشوق‌های پیشنهادی بسیار بزرگ بود. آمریکا به ترکیه و قطر دستور داد تا سیاست بازی در قبال سوریه پیش بگیرند فقط به یک دلیل، و آن گرفتن لبنان از سوریه و سوریه از محور مقاومت بود تا مقدمه تخریب سوریه سپس ایران فراهم شود.

خلاصه‌ی ۱۰ سال گذشته این است که آمریکا موفق شد بسیاری از اسلامگراهای اهل سنت را آمریکایی کند اما در آمریکایی کردن مسلمانان شیعه و متحد آنان یعنی سوریه شکست خورد. قدرت ایران هر روز بیشتر و تهدیدی بزرگ برای نفوذ آمریکا در منطقه شد. بزرگ‌ترین دلیل این ادعا هم خروج ذلیلانه آمریکا از عراق و سقوط سعد الحریری (متحد آمریکا) در لبنان بود. عراق کنونی هم بعد از آنکه در زمان اشغال کاملا آمریکایی بود اکنون بیشتر بی‌طرف است. لبنان نیز اکنون تقریبا بی‌طرف است پس از آنکه در زمان سعد الحریری کاملا آمریکایی بود.

نفوذ ایران کار اخراج آمریکا از کشورهای منطقه را آغاز کرده است یعنی اینکه این موضوع، امری خطرناک شده است و سیطره آمریکا را به زوال در منطقه تهدید می‌کند. زوال آمریکا در منطقه نیز به معنای شکست طرح نفوذ به آسیا و از بین رفتن رؤیای سیطره بر جهان.

آمریکا ناکامی‌اش در خاورمیانه را با یک دستاورد دیگر جبران کرد و آن سیطره بر لیبی است. لیبی در آفریقا کشوری بسیار مهم است زیرا قذافی در کل آفریقا نفوذ داشت. او جسور و رقیبی برای استعمار غربی‌ها در آفریقا بود. با ساقط شدن قذافی آمریکا فقط نفت لیبی و خود لیبی را به دست نیاورد، بلکه سیطره خود بر کل آفریقا را تقویت کرد و این همان چیزی است که روس‌ها را آزاد می‌دهد و احساس می‌کنند که آنچه در لیبی رخ داد [و ناتو به آن حمله کرد] اشتباه بسیار فاحشی از جانب آنان بود [که در شورای امنیت پای قطعنامه حمله به لیبی را امضا کردند].

کشمکش در سوریه کشمکشی سرنوشت‌ساز برای آمریکاست که سرنوشت سیطره بر دنیا را روشن می‌کند. اگر آمریکا در سوریه موفق شود، حمله به لبنان و عراق را از سر می‌گیرد و دستاوردهای خود را یکی یکی باز پس می‌گیرد و آنگاه ایران در منطقه تنها می‌ماند. اگر ایران هم شکست بخورد موجودیت آمریکا در افغانستان نجات می‌یابد. اگر آمریکا اکنون از افغانستان خارج شود، فضا برای نفوذ ایران و روسیه و چین باز می‌شود و این یعنی شکست سخت اما اگر آمریکا موفق بشود ایران را شکست بدهد آنگاه افغانستان را تحت نفوذ نظام آینده ایران قرار خواهد داد.

بقای آمریکا در افغانستان یا خروجش از آن امری سرنوشت‌ساز برای روسیه و چین است. زیرا افغانستان مستعمره آمریکا در قلب آسیا، این دو کشور را تهدید می‌کند.

این اهمیت سوریه است. این معرکه کنونی فقط بر سر سوریه نیست و نه حتی فقط بر سر خاورمیانه بلکه حقیقت این است که این معرکه، بخشی از کشمکش بر سر کل دنیاست. کشمکشی جهانی بین کشوری که دنیا را مستعمره خود می‌خواهد و مجموعه‌ای از کشورهایی که در برابر این کشور مقاومت می‌کنند. کشمکش اکنون خود را در سوریه نشان داده است. این همان تفسیر اقدام روسیه و چین در استفاده از سه بار وتو بر خلاف همه فشارهای غرب است.

اما چه چیز سبب می‌شود کشوری مانند چین منافع خود با کشورهای عربی و اسرائیل و ترکیه فدای حمایت از سوریه کند؟ سوریه از لحاظ جغرافیایی از چین دور است و از ثروتهای طبیعی هم غنی نیست و در حقیقت چیزی ندارد که توجه چین را جلب کند. در پاسخ باید گفت که چین، صرفا به خود سوریه نگاه نمیکند. چین تصویری کلی‌تر را می‌بیند. جنگ سوریه جنگی سرنوشت‌ُساز در قالب جنگی جهانی است که اساسا روسیه، چین و ایران و هر کشوری که به فشار آمریکا تن ندهد، هدف گرفته است. سقوط سوریه در دستان آمریکا راه را برای سقوط ایران فراهم می‌کند و سقوط ایران چین را در محاصره قرار می‌دهد.

سوال این است که اگر آمریکا در سوریه شکست بخورد چه اتفاقی می‌افتد؟

شکست آمریکا در سوریه یعنی شکست آخرین سلاحی که در دست آمریکا علیه ایران است. ایران تقریبا دیگر یک کشور اتمی است. همه دلایل و نشانه‌ها نشان می‌دهد که برنامه هسته‌ای ایران حتی با حمله نظامی هم متوقف نمی‌شود. برنامه هسته‌ای ایران کاملا حمایت شده و تاسیسات آن در سراسر ایران پراکنده است. روسیه و چین هم با موضوع حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران کاملا مخالفند. پایگاه خبری اسرائیلی دبکافایل در مطلبی اعلام کرد که ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه در سفر اخیر به اسرائیل به مقامات آن گفته است که روسیه موشک‌های اس‌.۳۰۰ را به ایران خواهد داد. معنای این حرف این است که روسیه اجازه نمی‌دهد به ایران حمله شود تا این کشور سقوط کند. بلکه آماده است که قطعنامه‌های سازمان ملل را نقض کند و در حالی که آمریکا قصد حمله نظامی داشته باشد، ایران را تجهیز کند.

روس‌ها و چینی‌ها به جنگ کنونی علیه سوریه به این دید نگاه می‌کنند که بخشی از جنگ علیه ایران است. این دو کشور سقوط سوریه را بشدت رد می‌کنند زیرا نمی‌خواهند روزی شاهد تضعیف ایران باشند. این راز دفاع جانانه آنان ازسوریه است. یعنی ایده اتحاد سوریه و ایران اشتباه نبوده است و این اتحاد، شبکه‌ای حمایتی بین‌المللی از این کشور ایجاد رده است.

بنا بر این، سقوط ایران با حمله نظامی محال است. دلیل اساسی آن هم محال بودن نابود کردن برنامه هسته‌ای ایران با حمله نظامی است. هدف آمریکا براندازی در ایران با شیوه‌های جنگ نرم و غیرمستقیم است اما گزینه جنگ مستقیم مطرح نیست.

اما آمریکا چگونه می‌تواند با جنگ نرم ایران را ساقط کند؟ تنها سلاحی که آمریکا در اختیار دارد، اسلامگراهای اهل سنت است. آمریکا از چندین سال قبل حملات اختلاف‌برانگیز دینی حجیمی را علیه ایران به راه انداخته است. سعودی‌ها با شبکه‌های ماهواره‌ای  و رسانه‌ای و فتاوایشان نقشی مهم در این حمله ایفا می‌کنند.

آمریکا خیلی از سنی‌ها را سلاحی در دست خود کرده است. آنان را به انتحاری‌هایی تبدیل کرده است که حاضرند برای تحقق سیطره آمریکا بر جهان، جان خود را فدا کنند.

اما چه چیز سبب می‌شود که برخی جوانان سوریه علیه کشورشان سلاح در دست بگیرند و خود در مهلکه بیندازند و مقابل ارتش سوریه کشته شوند؟ این جوانان وارد جنگی از پیش باخته شده‌اند. آمریکا اینها را گرد هم آورده است تا وارد جنگی نابرابر علیه ارتش سوریه شوند تا همه کشته شوند. اما هدف اینها چیست؟

در حقیقت این افراد یک هدف دارند. آنان جان خود را فدا می‌کنند تا امپراتوری آمریکا شکل بگیرد. حتی اینها می‌دانند که جنگی که واردش شده‌اند نابرابر است و امیدی به پیروزیشان نیست. آمریکا با تحریکات مذهبی و شعارهایی درباره آزادی آمریکایی خام کرده و آنان را به رُبات تبدیل کرده است.

در میراث آمریکا یک ایده قدیمی هست که می‌گوید باید ارتشی از جنگجویان نیمه اتوماتیک ساخت. آمریکایی‌ها می‌خواهند بر دنیا سیطره پیدا کنند اما دوست ندارند جان سربازانشان را به خطر بیندازند. برای همین آنان ایده ایجاد ارتش آدمهای اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک را مطرح کرده‌اند به جای اینکه سربازان خود را به جنگ بفرستند و آنان را در معرض خطر مرگ قرار بدهند. آمریکایی‌ها ترجیح می‌دهند رباتها به جای سربازانشان بجنگند.

انتحاری‌های به اصطلاح‌ اسلامگرا اکنون نقش این ربات‌ها را ایفا می‌کنند. آمریکا با شعارهای مذهبی تحریکشان می‌کند و به جای سربازان خود اعزامشان می‌کند تا [در سوریه] بجنگند. آمریکا در این صورت چیزی از دست نمی‌دهد و حتی هزینه ساخت ربات را هم نمی‌دهد چون این نیروها خیلی بهتر از ربات هستند. برای همین می‌بینیم که آمریکا با سخاوت آنان را خرج می‌کند و فوج فوج برای مرگ [به سوریه] اعزام می‌کند. این افراد برای آمریکا هزینه‌ای ندارند برای همین آمریکا خود را خسته نمی‌کند که آنان را تامین یا تجهیز کند. تکیه آمریکا اکنون بر کمیت است نه کیفیت زیرا تعداد زیادی از این انتحاری‌ها اکنون مهیا است.

شکست آمریکا در سوریه یعنی شکست چنین سلاحی که عملا آخرین سلاح آمریکا [علیه سوریه] است. آمریکا فعلا جز این تروریست‌های انتحاری سنی‌مذهب چیزی برای مبارزه با ایران در چنته ندارد. اگر این انتحاری‌ها شکشت بخورند بدین معناست که راهبرد آمریکا در معرض شکست و رسوایی راهبردی قرار می‌گیرد.

اگر «انقلاب ساختگی» علیه سوریه شکست بخورد، آمریکا برای ساقط کردن ایران چه می‌تواند بکند؟ جنگ نظامی که سودی ندارد. سلاح «ربات سنّـی» هم که شکست خورد. تحریم و محصر اقتصادی نیز شکست خورده است. پس چه باقی مانده است؟ آمریکا در این صورت کاملا رسوا خواهد بود مجبور است امتیازهای بزرگ راهبردی بدهد.

ایران می‌خواهد که آمریکا را از منطقه بیرون کند زیرا میخواهد استقلال خود را ریشه‌دارتر و راسخ‌تر کند. حضور آمریکا در منطقه تهدیدی همیشگی برای ایران است زیرا عقیده استعماری آمریکا بر مبنای توسعه‌طلبی است برای همین ایران هرگز به آمریکا اعتماد ندارد و جز به خروج آن از منطقه و برچیده شدن همه پایگاه‌هایش در خلیج [فارس] رضایت نمی‌دهد.

روسیه و چین طبیعتا از این وضعیت سود خواهند برد. مهم‌تر از هر چیز برای روسیه و چین شکست طرح توسعه‌طلبانه آمریکاست. اگر آمریکا در خاورمیانه شکست بخورد، این به معنای بر باد رفتن رویای آمریکایی کردن آسیا است. آمریکا مجبور می‌شود از افغانستان خارج شود و عملا قاره آسیا جز در برخی بخش‌ها خالی از نفوذ آمریکا می‌شود.

طبیعتا سوریه نیز در موضوع اسرائیل سود خواهد کرد. سوریه نیز جولان اشغالی خود و شاید بیشتر از این را طلب کند. و روشن نیست که بر سر فلسطین به توافقی خواهد رسید یا نه اما ایران بر ریشه‌کن کردن اسرائیل مُصـرّ است. اینجا البته حرف ایران فصل الخطاب نیست چون روسیه نیز نظری خواهد داشت اما به هر حال مسئله فلسطین با راه‌های بسیار عادلانه‌تر از آنچیزی که آمریکا مطرح می‌کرد می‌تواند حل شود و سوریه در اینجا نقشی مهم خواهد داشت.

اما شیوخ خلیج در اینجا دیگر پوشش آمریکایی خود را که تاکنون رژیم‌های آنان را حفظ کرده بود، از دست می‌دهند زیرا مجبور می‌شوند اصلاحات داخلی عمیقی انجام بدهند و شاید این رژیم‌ها سرنگون شوند و رژیم‌های دیگری روی کار بیاید. هنوز روشن نیست که رژیم‌های کنونی در حاشیه خلیج [فارس] قابل اصلاح هست یا خیر.

شکست در سوریه یعنی شکست در مقابل ایران و شکست در افغانستان. یعنی افتضاح راهبردی آمریکا در همه ابعاد. یعنی تیر خلاص بر رویای آمریکا در سیطره بر جهان برای همین می‌بینیم که آمریکایی‌ها با وحشیگری تمام علیه سوریه می‌جنگند. جنگ سوریه جنگی تعیین کننده برای کنترل بر جهان است. اگر سوریه سقوط کند، کل قاره آسیا سقوط می‌کند و اگر پایدار بماند آمریکا از آسیا اخراج می‌شود و با خروج آمریکا از آسیا، فرعون‌های او نیز سقوط می‌کنند که در رأس آن اسرائیل و آل سعود و دیگر همقطاران آنان هستند.

  • منبع: فارس


 

به گزارش مشرق، "مؤسسه امریکن اینترپرایز" (American Enterprise Institute) یکی از مراکز تحقیقاتی در حوزه سیاستگذاری عمومی است. این مرکز که در واشنگتن مستقر گشته به مدت سه دهه به عنوان یکی از بزرگترین حامیان و اعضای جامعه نئومحافظه‌کار آمریکا و یکی از مهمترین مراکز سیاستگذاری در این کشور مطرح بوده است.

فعالیت‌های مؤسسه امریکن اینترپرایز از مسائل اقتصادی بازار آزاد تا خط‌مشی‌های امنیتی نظامی را در بر می‌گیرد. این سازمان همواره نگاهی جنگ‌طلبانه به مسائل جهانی داشته و یکی از بزرگترین حامیان فکری سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا طی چند دهه اخیر بوده است. تأثیرگذاری این سازمان با روی کار آمدن جرج دبیلیو بوش به اوج خود رسید و اعضای آن بیش از پیش توانستند در سطوح مختلف امنیتی و نظامی دولت آمریکا نفوذ نمایند. در مقاله حاضر سعی می‌شود این سازمان، اعضا و نیز خط‌ مشی‌های آن به صورت اجمالی معرفی گردد.


مؤسسه امریکن اینترپرایز، اتاق فکر نئومحافظه‌کاران آمریکا


تاریخچه مؤسسه امریکن اینترپرایز

مجمعی در نیویورک تبدیل به مؤسسه‌ای لابی‌گر در واشنگتن می‌شود

مؤسسه امریکن اینترپرایز که در سال 1943 تأسیس گردیدی یکی از قدیمی‌ترین مؤسسات سیاستگذاری در واشنگتن است. ریشه این مرکز را می‌توان در مجمع اقتصادی مستقر در نیویورک با عنوان "مجمع امریکن اینترپرایز" (American Enterprise Association) یافت که در سال 1938 بنا گشته بود. این مجمع بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم شعبه‌ای در واشنگتن گشود تا علیه تنظیم بازار داخلی توسط دولت به لابی‌گری بپردازد. اعضای مجمع فوق پس از خرید چندین فقره از بزرگترین شرکت‌های کشور، عنوان خود را از مجمع به مؤسسه تغییر دادند.

لوئیس هرالد براون (Lewis Herold Brown) رئیس "مجمع امریکن اینترپرایز"

او را می‌توان پدر "مؤسسه امریکن اینترپرایز" نامید


اوج‌گیری قدرت امریکن اینترپرایز

یکی از اولین حامیان مؤسسه امریکن اینترپرایز در کاپیتال‌هیل، جرالد فورد، نماینده وقت مجلس نمایندگان آمریکا، بود که در سال 1950 زبان به تحسین از مؤسسه پرداخت. مؤسسه امریکن اینترپرایز این دوستی را چنین توصیف نمود: "رابطه‌ای طولانی و خوشحال‌کننده با رئیس‌جمهور آتی". یکی از چهره‌های شاخص مؤسسه ویلیام بارودی (William Baroody) بود که توانست برخی از محافظه‌کارترین چهره‌های اقتصادی کشور به مانند میلتون فریدمن (Milton Friedman) و پل مک‌کراکن (Paul McCracken) را وارد مؤسسه نماید. در زمان بارودی مؤسسه توانست ایده‌های محافظه‌کارانه جدید را به رسانه‌ها تزریق نماید. وی نه تنها تلاش نمود تا نمایندگان کنگره و دولتمردان حتما از ایده‌های محققین مؤسسه مطلع گردند، بلکه تمام سعی خود را به کار گرفت تا اعضای مؤسسه بتوانند به رده‌های بالای حکومتی نفوذ نمایند. رویدادی که در دوران فورد، ریگان و بوش رخ داد.

ویلیام بارودی، جرالد فورد و ایروینگ کریستول در نشست مؤسسه امریکن اینترپرایز


ورود پدر نئومحافظه‌کاری آمریکا به حلقه اعضای مؤسسه امریکن اینترپرایز

در دهه 1970 اروینگ کریستول (Irving Kristol)، چهره شاخص نئومحافظه‌کاری آمریکا، وارد مؤسسه شد. وی در ابتدا تحصیل کرده مکتب سوسیالیسم رادیکال بود اما بعدها از چپ روی گردانید و تبدیل به بنیانگذار ایدئولوژی نئومحافظه‌کاری شد، جنبشی که بخش اعظمی از رهروان آن را یهودیان صهیونیست تشکیل می‌دادند. وی نقش بسیار مؤثری در جذب محققین یهودی بدین جنبش داشت. در حقیقت می‌توان گفت که نئومحافظه‌کاران، یهودیان لیبرال قدیمی بودند که یک دیدگاه تهاجمی در مورد برتری جهانی آمریکا داشتند، دیدگاهی که شامل برقراری یک رابطه استراتژیک با اسرائیل می‌شد. نباید این حقیقت را هرگز فراموش نماییم که نئومحافظه‌کاری تأثیر بسیاری از ایدئولوژی صهیونیستی داشته است.

ایروینگ کریستول در کنار جرج بوش


دوران ریگان و تثبیت قدرت امریکن اینترپرایز

در دهه 1980، دولت ریگان بسیاری از اعضای مؤسسه را به خدمت خود در آورد تا جایی که دفاتر مؤسسه متروکه گشتند. اعضای امریکن اینترپرایز چه در حوزه سیاست خارجی به مانند پشتیبانی از کنتراهای نیکاراگوئه و یا "جنگجویان آزادی" در آفریقا و چه در مسائل داخلی به مانند تنظیم مجدد قوانین شرکتی نقش چشمگیری ایفاء نمودند. در همین دوران بود که بارودی در سال 1981 درگذشت و این مؤسسه یکی از بزرگترین اعضای خود را از دست داد.


کریستوفر دیمات و اوج قدرت مؤسسه امریکن اینترپرایز در دوران بوش

انتصاب کریستوفر دیمات (Cristopher DeMuth) در سال 1986، باعث احیای مجدد سازمان گشت. دیمات که قبل از ورود به مؤسسه ریاست اداره مدیریت و بودجه را در دولت اول ریگان بر عهده داشت، 22 سال متوالی به عنوان رئیس امریکن اینترپرایز فعالیت نمود. در زمان ریاست وی درآمدهای سالیانه مؤسسه افزایش چشمگیری یافت و به 40 میلیون دلار در سال 2005 رسید. شاید بتوان گفت که دیمات ریاست مؤسسه را در قوی‌ترین دوران آن یعنی دور اول ریاست جمهوری بوش بر عهده داشت. ده‌ها نفر از اعضای امریکن اینترپرایز وارد پست‌های دولتی یا نقش‌های مشورتی شدند.

کریستوفر دیمات، در زمان وی امریکن اینترپرایز به اوج قدرت رسید

در سال 2008 ریاست مؤسسه به عضو دیگری آرتور بروکس (Arthur Brooks) واگذار گردید.


فعالیت‌های مؤسسه امریکن اینترپرایز

نظامی‌گری

اگرچه بسیاری از محقین و اعضای مؤسسه در طیف وسیعی از مسائل سیاستگذاری داخلی و اجتماعی تخصص داند اما این مرکز بخش اعظمی از شهرت خود را مدیون فشار در جهت پیشبرد سیاست‌های خارجی و امنیتی نظامی است که در حقیقت منعکس کننده دیدگاه‌های نئومحافظه‌کاران و دیگر ملی‌گراهای تندرو است. بسیاری از اعضای این مؤسسه جزو حامیان سرسخت جنگ عراق در عرصه عمومی به شمار می‌روند – حتی قبل از حملات 11 سپتامبر – و دعوت به "جنگ گسترده علیه تروریسم" می‌نمایند.



مؤسسه امریکن اینترپرایز یکی از بانفوذترین اندیشکده‌های طرفدار جنگ در آمریکا است

این مؤسسه همکاری نزدیکی نیز با "پروژه قرن جدید آمریکایی" (Project for the New American Century) داشت که البته هم‌اکنون دیگر منحل گشته است. این عنوان نام یک گروه نئومحافظه‌کار بود که در سال‌های قبل از حملات 11 سپتامبر به عنوان دستگاهی برای ایجاد ائتلافی گسترده از بازیگران سیاسی محافظه‌کار به منظور پیشبرد یک سیاست تهاجمی پس از جنگ سرد به کار می‌رفت.


ایران‌ستیزی مؤسسه امریکن اینترپرایز

در سال‌های پایانی زمامداری بوش، نویسندگان و محققین مؤسسه توجه خود را معطوف به ایران نمودند. در میان کارهای انجام گرفته توسط آنها می‌توان به ایجاد "مؤسسه اینترپرایز ایران" در سال 2006 اشاره نمود که توسط لورا روزن (Laura Rozen) یکی از بانیان آن چنین توصیف شده :"مؤسسه اینترپرایز ایران توسط جمعی از مخالفین ایرانی که به تازگی وارد آمریکا شده و جنبش آنها اخیرا مورد حمایت مؤسسه امریکن اینترپرایز و ریچارد پرل، مشاور سابق پنتاگون، است، اداره می‌شود."

این مؤسسه برنامه‌های تبلیغاتی زیادی را در مورد برنامه‌های هسته‌ای کشورمان پیاده می‌سازد. اخیرا در سال 2011، گزارشی با عنوان "بازدارندگی و مهار یک ایران هسته‌ای" منتشر نموده و در آن سناریوهای مختلف رویارویی با ایران در صورت دستیابی به سلاح هسته‌ای را بررسی نمود.


"بازدارندگی و مهار یک ایران هسته‌ای"

برای دانلود اینجا کلیک کنید

این مؤسسه در اقدامی دیگر و د ژانویه 2012 گزارشی با عنوان "برنامه هسته‌ ای ایران؛ جدول زمانی، داده ‌ها و برآوردها" به قلم "مسیح ظریف" را منتشر کرده است. در این گزارش یک ارزیابی ظرفیتی از زمان لازم برای دستیابی ایران به میزان کافی از اورانیوم غنی شده برای ساخت سلاح هسته ‌ای صورت گرفته و تفسیری از اطلاعات فنی که در گزارش‌ های آژانس بین المللی انرژی اتمی آمده، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

"برنامه هسته‌ ای ایران؛ جدول زمانی، داده ‌ها و برآوردها"

برای دانلود اینجا کلیک کنید

در وب‌سایت مؤسسه بخشی با موضوع ایران وجود دارد که در آن به صورت پیوسته تحلیل‌هایی مغرضانه در مورد مسائل مختلف مرتبط با ایران منتشر می‌شود. علاوه بر این، یک وب‌سایت دیگر با عنوان irantracker.org نیز وجود دارد که یکی از بخش‌های وابسته به مؤسسه امرکن اینترپرایز بوده و در آن نیز مسائل ایران به صورت اختصاصی مورد بحث قرار می‌گیرند.

وب‌سایت اختصاصی امریکن اینترپرایز در مورد ایران با عنوان irantracker.org


امریکن اینترپرایز و جنگ عراق

این موسسه همچنین نقشی حائز اهمیت در سرپوش گذاشتن مباحثات بی وقفه مربوط به اشغال عراق توسط آمریکا ایفا کرد و به عنوان یکی از نهادهای حامی تصویب طرح افزایش نیرو در عراق در سال 2007 میلادی عمل کرد.
فردریک کاگان، از اعضای موسسه امریکن اینترپرایز و یکی از مخالفان شناخته شده و صریح اللهجه افزایش سطح نیروها در عراق به دنبال انتخابات میان دوره‌ای نوامبر 2006 در هفته نامه ویکلی استاندارد نوشت "اکنون انتخاب سختی در پیش رو داریم. میتوانیم پایگاه ها و نیرویی قابل توجه در عراق داشته باشیم یا عقب نشینی کنیم. اگر عقب نشینی کنیم ارتش عراق دچار فروپاشی می شود و ما قادر به کمک به آن نخواهیم بود مگر با ورود مجدد به این کشور آن هم با حجم قابل توجهی از نیرو و شرایطی که به مراتب بدتر خواهد بود".


فردریک کاگان کارشناس امور عراق در مؤسسه امریکن اینترپرایز

در اوایل سال 2007 کاگان به همراه ژنرال بازنشسته جک کئان در قالب طرح موسسه امریکن اینترپرایز تحت عنوان "انتخاب پیروزی: طرحی برای موفقیت در عراق"نوشتاری را به رشته تحریر درآورد که هدف آن زمینه سازی برای اجرای طرح افزایش نیرو در عراق بود.
این گزارش با همکاری یکی از گروه های تحقیقاتی موسسه امریکن اینترپرایز تحت عنوان "گروه برنامه ریزی عراق" تهیه شد که به نظر می رسید مستقیما به دنبال مقابله با نفوذ گروه دیگری با نامی مشابه یعنی "گروه تحقیق عراق" متشکل از گروهی از کارشناسانی است که در ابتدای سال 2006 توسط بوش منصوب شده بودند تا پیشنهاداتی برای کمک به حل مشکلات رو به تزاید جنگ عراق ارائه دهند.


 

بخشی از سخنان کاگان در دفاع از افزایش نیروها در عراق و موفقیت این حربه

برای دانلود اینجا کلیک کنید


گروه تحقیق عراق که به طور مشترک توسط جیمز بیکر، وزیر امور خارجه واقع‌ گرای پیشین و لی همیلتون، نماینده سابق دموکرات ها از ایندیانا مدیریت می شد در گزارش نهایی خود که در دسامبر سال 2006 میلادی منتشر شد اینگونه استنتاج کرده بود که هیچ "راهکار معجزه آسایی" برای حل معضل عراق وجود ندارد.
در این گزارش آمده بود ایالات متحده باید در قالب دیپلماسی تهاجمی با هدف کاهش تنشها در منطقه به همسایگان عراق از جمله سوریه و ایران نزدیک شود. دولت بوش در ابتدا قصد داشت توصیه های گروه تحقیق عراق را نادیده گرفت و افزایش نیروی را در سطحی کمتر از سطح پیشنهادی موسسه امریکن اینترپرایز ولی در راستای سایر توصیه های این موسسه اجرایی کرد.


اعضای مؤسسه امریکن اینترپرایز

بیش از بیست نفر از اعضای کنونی مؤسسه در کمیسیون‌ها و یا سطوح مختلف دولتی حضور داشته‌اند. برخی از این مقامات دولت سابق که هم‌‌اکنون اعضای مؤسسه را تشکیل می‌دهند عبارتند از لین چنی (Lynne Cheney) (همسر دیک چنی)، رئیس سابق بنیاد ملی علوم انسانی؛ جان بولتون، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل؛ نیوت گینگریچ، سخنگوی سابق کاخ سفید و یکی از نامزهای شکست خورده جمهوری‌خواه در انتخابات سال 2012؛ پل وولفویتز (Paul Wolfowitz)، ماون سابق وزیر دفاع؛ ایان حرصی علی، نماینده سابق پارلمان هلند. برخی دیگر از افراد برجسته حاضر در مؤسسه عبارتند از فردریک دبیلیو. کاگان (Frederick W. Kagan)، ریچارد پرل (Richard Perle)، کیوین هاست (Kevin Hassett)، لئون کاس (Leon Kass)، مایکل نوواک (Michael Novak)، نورمن اورنشتاین (Norman J. Ornstein)، چارلز مورای (Charles Murray)، پیتر والیسون (Peter J. Wallison)، رادک سیکورسکی (Radek Sikorski) و کریستینا هاف سامرز  . 


گینگریچ، چنی و وولفویتز؛ از شناخته‌شده ترین اعضای امریکن اینترپرایز

برای اشاره به میزان خصومت‌طلبی این مؤسسه نیست به اسلام کافی است به فعالیت یکی از اعضای آن با نام ایان حرصی علی اشاره نمود. آَیان حرصی علی (زاده ۱۳نوامبر ۱۹۶۹ در موگادیشو، سومالی) یکی از فعالین سیاسی شدیدا اسلام‌ستیز در هلند بود. او عضو سابق حزب مردم برای آزادی و مردم‌سالاری و از ۳۰ژانویه ۲۰۰۳تا ۱۶مه ۲۰۰۶، عضو پارلمان هلند بود. در این تاریخ به رای وزیر مهاجرت هلند، به علت عدم روایت حقایق هنگام ورود به کشور، شهروندی هلندی اش لغو شد. وی در پی این اقدام از پارلمان استعفا داد و اعلام کرد به زودی عازم آمریکا می‌شود.

ایان حرصی علی، اسلام‌ستیز معروف و عضو امریکن اینترپرایز

تسلیم، یکی از فیلم‌های او، موجب خشم اسلامگرایان و تهدید به قتل او شد. در ادامه خشم اسلامگرایان از این فیلم، تئو ون گوگ، کارگردان فیلم، در ۴نوامبر ۲۰۰۴توسط محمد بویری به هلاکت رسید.حرصی علی به همراه کسانی چون سلمان رشدی از امضا کنندگان "بیانیه: علیه تمامیت‌خواهی نوین" بود که علیه اسلام‌گرایی به عنوان یک خطر هشدار می‌داد.

 

بخشی از سخنان ایان حرصی علی در نشست هرتصلیا

برای دانلود اینجا کلیک کنید

از پل وولفویتز یکی دیگر چهره‌های این مؤسسهبا عنوان معمار جنگ آمریکا با عراق یاد می کنند. از نزدیکترین یاران وولفویتز می‌توان به ریچارد پرل اشاره نمود که دوستی بسیار نزدیکی نیز با ویلیام کریستول دارد. پرل نیز به مانند سایز همکیشان خود چه در وران جنگ سرد و چه پس از آن نگاهی کاملا به جنگ‌طلبانه به مسائل جهانی داشته و هنوز هم یکی از حامیان اصلی سیاست جنگ‌طلبانه واشنگتن محسوب می‌شود.


منابع در آمد مؤسسه امریکن اینترپرایز

درآمد سالیانه ده‌ها میلیون دلاری مؤسسه از جانب طیف وسیعی از شرکت‌ها، افراد و بنیادها تأمین می‌‌گردد. حامیان مالی بزرگ این مؤسسه را بنیادهای محافظه‌‌کار اصلی آمریکا تشکیل می‌دهند: "بنیاد اسمیت ریچاردسون" (Smith Richardson Foundation)، "بیان اولین" (Olin Foundation)، "بنیاد اسکایف" (Scaife Foundation) و "بنیاد لیندی و هری برادلی" (Lynde and Harry Bradley Foundation) و همچنین برخی بنیادهای دست‌ راستی کوچکتر به مانند کارتاژ (Carthage)، ارهارت (Earhart) و "کاستل راک" (Castle Rock).

 

گفتگوی کارشناسان مؤسسه امریکن اینترپرایز در مورد انتخابات 2012

برای دانلود اینجا کلیک کنید

خط‌مشی رسمی مؤسسه امریکن اینترپرایز نیز کسب حمایت شرکت‌های بزرگ است: "شرکت‌های آمریکایی و چند ملیتی که از مؤسسه حمایت می‌کنند دارای روابط نزدیکی با محققین مؤسسه بوده و به طور مرتب تحقیقات و تحلیل‌های سطح بالایی در مورد اولویت‌ها و منافع ویژه حوزه سیاستگذاری ارائه می‌دهند. علاوه بر این، شرکت‌ها در مورد طیف متنوعی از مسائل درون‌دادهای مهمی در اختیار مؤسسه می‌گذارند."

بنا بر گزارش‌های منتشره حامیان مالی امریکن اینترپرایز شامل موارد زیر هستند: بنیاد جنرال الکتریک (General Electric Foundation)، آموکو (Amoco)، کرافت (Kraft)، صندوق شرکت موتور فورد (Ford Motor Company Fund)، بنیاد جنرال موتورز (General Motors Foundation)، بنیاد ایستمن کداک (Eastman Kodak Foundation)، بنیاد مترو پولیتن لایف (Metropolitan Life Foundation)، بنیاد شرکت‌های شل (Shell Companies Foundation)، شرکت کلایسلر (Chrysler Corporation)، صندوق تضامنی مورگان (Morgan Guarantee Trust)، بنیاد ای‌تی‌اند‌تی (AT&T Foundation) و چندین شرکت و بنیاد دیگر.

 



روزنامه آمریکایی کولومبوس دیسپچ (Columbus Dispatch) در کاریکاتوری، نقشه خاورمیانه را ترسیم کرده است که در آن روی ایران یک درپوش فاضلاب گذاشته اند و کل ایران را در قالب یک مجرای فاضلاب به تصویر کشیده.

و اما همچنان سکوت !

آخه با چه جرأتی ؟ هیچکس هم صداش در نمیاد!

کاریکاتور توهین آمیز روزنامه آمریکایی به ایرانیان + عکس



وزنامه جروزلم پست نوشت :در مراسم اختتامیه جشنواره ایرانی “سقوط وال استریت” یک کاریکاتور ضدیهودی جایزه اول را به خود اختصاص داد. محمد تبریزی برنده جایزه ۵۰۰۰ یورویی این جشنواره، یهودیان را در حال دعا کردن در مقابل دیوار “ندبه” همان دیوار غربی مسجدالاقصی به تصویر کشیده اما آن را با نماد معروف خیابان وال استریت تلفیق نموده است.

این رویداد اوایل هفته جاری با هدف حمایت از جنبش “تسخیر وال استریت” آمریکا در تهران برگزار شد – جنبش اجتماعی که هدف آن رفع نابرابری در درآمدها و بی‌عدالتی‌ها در نظام مالی آمریکا است.

بنابر این گزارش ، بیش از ۱۶۰۰ کاریکاتوریست از ۴۵ کشور جهان آثار خود را برای دبیرخانه این جشنواره ارسال نمودند. هفت داور از ایران، ‌ترکیه، لهستان و رومانی نیز این کاریکاتورها را مورد ارزیابی قرار دادند.

“آبراهام فاکسمن”(Abraham Foxman)، مدیر انجمن ضدافتراء گفت: “یکبار دیگر، ایران جایزه ترویج یهودستیزی را به خود اختصاص داد. کاریکاتور برنده مقدس‌ترین مکان را در یهودیت نشانه گرفته و آن را به نمادی از حرص و طمع تبدیل می‌نماید. این کاریکاتور از بسیاری جهات توهین‌آمیز است.”

ایران در سال ۲۰۰۶ و در واکنش به چاپ کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام در یک روزنامه دانمارکی جشنواره بین‌المللی کاریکاتور با موضوع هولوکاست را برگزار نمود.

karikator5 عکس / عصبانی شدن روزنامه اسرائیلی از کاریکاتور ایرانی

 



سه شنبه 10 مرداد 1387برچسب:انیشتن دانش دزد صهیون, :: 11:56 ::  نويسنده : رضا
آلبرت انیشتین مردی که با حیله گری و دزدی و پشتیبانی صهیونها به سرعت پیشرفت کرد و مانند رفیق صهیون خود چاپلین خود را یکی از نوابغ بشریت جا زد.
[تصویر:  chaplin_02.jpg]
کسی که در نوشته ها و گفتارش ضدیتش با خدا کاملا مشهود بود اما با بازی تبلیغاتی در انتهای عمر خود حتی تا شیعه شدن برای فریب همگان پیش رفت
کسی که خود را آلمانی یهودی نمی دانست و می گفت من یهودی هستم نه آلمانی.
انیشتین که بود؟؟[تصویر:  71689_6.jpg]
در سال1879 در آلمان بدنیا آمد انقدر کم هوش بود که نتوانست تحصیلات متوسطه را تمام کند
تنها یک ترم را توانست به پایان برساند در زوریخ نتوانست آزمون ورودی موسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ را قبول شود و مردود شد و با کلی بدبختی توانست دیپلم خود را در سوئیس بگیرد بعد از درس هم کار پیدا نمی کرد و با پارتی بازی و کمک بقیه توانست در یکی از موسسات ثبت اختراع در سوییس استخدام شود هفت سال آنجا ماند با کمک لابی های صهیونی و نفوذ آنها در دستگاه تبلیغاتی آلمان در مقاله های چاپ کنند و خود را مشهور سازد معلوم نبود شاگرد کودنی مانند آلبرت چطوری این همه باهوش شده بود که توانسته بود دکتری بگیرد و مقاله بنویسد این جز حمایت صهیونها ممکن نبود
انیشتن با کمک سرمایه دارن یهودی رشد زیادی کرد طوری که بسیار مشهور شد و از همه دانشگاه دعوت نامه داشت .
خیانتکار قرن
بیراه نگفتیم که انیشتن خیانتکار قرن بود طوری که نامه به رزولت می نویسد و او را ترغیب به ساخت اتم در صورت فراری دادن او می کند .
انیشتن بعد از شهره شدن ماموریت می یابد تا از شکاف اتم توسط نازی ها آگاه شود و آن را در اختیار
یهودیان بگذارد تا مانند رزولت را مجبور به استفاده از آن کند
داستان خیانت
پس از شکاف اتم یهودیان به تب و تاب افتادن که این علم هر چه زودتر مال خود کنند و از آنجای که این قوم همه دنبال دزیدن علوم بقیه بشریت هستند نیروهای خود را متمرکز کردند تا به دنیای علم و فناوری که هیتلر ساخته بود نفوذ کنند تا این علوم را بدزند
در ادامه به نقل از پایگاه اینترنتی حوزه مطلب جالبی رو می ببینم که خیلی جالبه
کشف بمب اتم و نقش دانشمندان یهودی
در سال 1939م. «لئوسیلارد» فیزیکدان یهودی اهل مجارستان، از جمله افرادی بود که خبر شکستن هسته اورانیوم را دنبال می کرد. وی می دانست که اگر مقداری اورانیوم شکسته شود، انرژی حاصل از آن بسیار زیاد و انفجاری خواهد بود. به علاوه نیروی انفجاری مقدار خیلی کمی از اورانیوم با هزاران تن از مواد منفجره معمولی برابر است. او به دلیل توسعه طلبی و محدودیت هایی که «هیتلر» برای یهودیان ایجاد کرده بود، اروپا را ترک گفته و به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا با «آلبرت انیشتین» دانشمند یهودی که وی نیز از آلمان فرار کرده بود، ملاقات کرد. چندی بعد بزرگان قوم یهود در امریکا انیشتین را واداشنتد که نامه ای به «فرانکلین روزولت» ـ رئیس جمهور وقت امریکا ـ نوشته و وضعیت این اختراع جدید و امکان دستیابی هیتلر به آن را شرح دهد. البته لازم به ذکر است که آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم بمب اتمی نساخت، گرچه تعداد زیادی از فیزیکدانان آلمانی که از کشورشان فرار کرده بودند، مسلماً برنامة تحقیقات هسته ای داشتند. اما در سال 1942 مخازن اساسی آنها در کشور نروژ منفجر شد و برنامه تحقیقاتی نظامی آنها دچار رکود گردید. از آن تاریخ به بعد آلمان تحقیقات نظامی خود را در ساختن بمبهای راکت دار خودکار متمرکز ساخت و باید اضافه کرد که تا سال 1945 آلمان نازی راه درازی در ساختن سلاح هسته ای در پیش داشت.
[تصویر:  mime-einstein-small.jpg]
به هر حال انیشتین نامه ای به روزولت نوشت و طرح ساخت و تولید بمب اتمی را به وی توصیه کرد. در اینجا نکته ای تاریخی وجود دارد. در سال 1947 به آلبرت انیشتین معروف پیشنهاد شد که اولین رئیس جمهور اسرائیل باشد. او تقریباً این پیشنهاد را پذیرفته بود ولی در نهایت منصرف گردید.
[تصویر:  439668-Cartoon-Einstein-Gesturing-Poster-Art-Print.jpg]
تاریخ نامة مذکور به رئیس جمهور آمریکا، دوم ماه آگوست 1939 بود و یک ماه بعد، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز گردید. در تاریخ هشتم دسامبر سال 1941 بالاخره روزولت دستور تولید بمب هسته ای را صادر کرد. درست روز بعد ، ارتش ژاپن به «پرل هاربور» حمله کرد و ایالات متحده خود را درگیر جنگ جهانی دوم یافت. دانشمندان مقیم امریکا و انگلستان که بعضی از آنها نیز یهودیان فراری از کشور آلمان و کشور ایتالیا بودند، علناً اعلام کردند، از اینکه هیتلر به اسرار ساختن بمب اتم پی برده و آن را تولید کند وحشت دارند و حتی پیش بینی می شد که در این صورت هیتلر فاتح جنگ و آلمان قدرتمندترین دولت جهان خواهد شد. در سال 1941 نیز یک کمیتة
علمی ـ سیاسی به نام «ماد»، (MAAD) طی گزارشی محرمانه به دولت انگلستان خواستار تولید بمب اتمی شد و تأکید کرد که بدون تردید انجام این امر نتایج قاطعی در جنگ خواهد داشت
باز صهیون بی گناه[تصویر:  karikator-bazigaran-7-353x499.jpg]
به هر روی جنگ دوم جهانی تموم شد و بازی صهیونها باز عوض شد اینبار باید گناه کشته شدن بیش از یک میلیون کشته شده توسط صهیونها به گردن یک خلبان بیافتد یا گردن رزولت به ظاهر زرنگ اما بازیچه یهودیان قطعا ساخت بمب اتم توسط یهودیان صورت گرفت و در راس اون انیشتن
که بعدا خیلی مظلومانه می گفت من کاری نبودم اصلا روحم خبر نداشت من اصلا نمی دونم اتم چیه
پروژه مظلوم نمایی بصورت گسترده آغاز شد انیشتین همه رو به خودش جذب می کرد هیچ کس فکر هم نمی کرد این مرد خوب و مخترع اصلا یک سوسک رو بکشه چه برسه به 1 میلیون انسان با گاندی دیدار می کرد با مردم بخوبی سخن می گفت احمق و کدن دیروز شده بود الگوی همه.
تا اواخر عمر این داستان ادامه داشت و انیشتن هرزگاهی می اومد و می گفت بمب اتم خیلی بد ولی من درستش کردم نمی دونستم سوء استفاده می کنن مگه عمرا می ساختم
در اخرین حیله گری خود مدعی شده بود که شیعه است که بصورت گسترده این داستان این اواخر بشدت
سرو صدا کرده بود.
به طور قطع انیشتین یهودی بشدت افراطی بود خودشو آلمانی نمی دانست بلکه یهودی می دونست یهودیان عقیده ای دارند که انیشتن از این قاعده استثنا نیست و می گویند یهودی دینش هم عوض شود باز یهودی است این نژاد پرستی بشدت بالای یهودیان رو می سوند پس شیعه شدن یا اعتقاد او به شیعه چیزی رو از جنایات این مرد کم نمی کنند
انیشتین و صهیون
انیشتین عضو انجمن اسراییل امریکا (آیپک) بود بشدت هم معتقد به صهیونیت جهانی بود کتاب های متعددی در این باره نوشته با نقلی از ویکی پیدیا این نوشتار را به پایان می رسانم
آلبرت انیشتین از حامیان صهونیسم بود. حمایت او از صهیونیسم باعث خشم راستگرایان آلمان شد . انیشتین در سال ۱۹۳۹ کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»( About Zionism ) نوشت او پس از سفر به آمریکا به سخنرانی هایش به نفع صهیونیسم ادامه داد اینشتین در یک سخنرانی در هتل کومودور نیویورک ، به مردم گفت «آگاهی من از ماهیت اصلی یهودیت با عقیده یک کشور یهودی دارای مرز، ارتش ، و درجه ای از قدرت دنیوی هر جقدر هم که متعادل باشد، مخالف است . من نگران آسیب داخلی هستم که یهودیت متحمل آن خواهد شد او همچنین یک نامه سرگشاده منتشر شده در را نیز امضا کرد این نامه مناخیم بگین و حزب ملی گرای هروت را خصوصا برای برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین توسط ارگون پیشینیان هروت محکوم کرد .[تصویر:  800px-Einstein_paper_money.jpg]
اسکناس شکل جدید اسرائیل در سال ۱۹۶۸ با تصویر انیشتین
علی*رغم این نگرانی ها ، او در تأسیس دانشگاه عبری در بیت المقدس ، فعالیت بسیاری کرد و در سال (۱۹۳۰) کتابی با عنوان «در مورد صهیونیسم : مجموعه مقالات و سخنرانی های استاد آلبرت اینشتین» ، منتشر کرد و مقالات خود را وقف آن دانشگاه کرد . بعدها ، در سال ۱۹۵۲ ، به اینشتین پیشنهاد شد که به عنوان دومین رئیس جمهور کشور جدید اسرائیل قدرت را در اختیار بگیرد ، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت ، و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است . با این وجود ، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل و مردم آن کرد] .
آلبرت اینشتین از ۱۹ اوت،۱۹۴۶ ، با اعلام تشکیل بنیاد آموزش عالی آلبرت اینشتین ارتباط نزدیکی با طرح هایی داشت که مطبوعات از آن تحت عنوان «یک دانشگاه همگانی یهودی» نام می*برد ، اما وی در ۲۲ ژوئن ، ۱۹۴۷ ، از حمایت از این بنیاد دست برداشت و با استفاده از نامش در این بنیاد مخالفت کرد .این دانشگاه در سال ۱۹۴۸ با نام دانشگاه برندیس افتتاح شد .
 
گرد آورنده: ا.ع


(بسم الله الرحمن الرحیم)

۱- نباید اعتقادات خود را به دیگران بگویی، مگر آنکه از تو بپرسند.
۲- نباید زحمتهایی را که متحمل شده ای به دیگران بگویی، مگر اینکه بخواهند بشنوند.
۳- هنگامی که دروغ دیگران را می بینی، یا به آنها احترام بگذار و چیزی مگو، یا دیگر آنجا نرو.
۴- اگر میهمان با دروغ تو را اذیت کرد، بی رحمانه به او حمله کن و به او اذیت برسان. (حق او را کف دستش بگذار)
۵- در انجام عمل جنسی پیش قدم نشو، مگر اینکه کس مشخصی را برای همبستری پیدا کنی.
۶- چیـزی را که مال تـو نیست برندار، مگـر اینکه هـزینه آن را بـه دیگران بپردازی یا فریاد بزنی و صاحبش را بیابی و خود را خلاص کنی.
۷- قبول کن قدرت از آن جادوگری است. اگر آن را درست استفاده کنی، به هر چه بخواهی دست خواهی یافت. و اگر با وجود کامیابی در استفاده از قدرت جادو، آن را انکار کنی تمام چیزهایی را که بدست آورده ای از دست خواهی داد.
۸- نباید به هر چیزی اعتراض کنی. این شما هستی که باید مورد اعتراض قرار بگیری (یعنی فقط حق داری به خودت اعتراض کنی).
۹- به کودکان نباید هیچ آسیب کوچکی بزنی.
۱۰- نباید هیچ انسان یا حیوانی را بکشی، مگر آنکه به تو حمله کرده یا اینکه مجبور باشی آن را بخوری.
۱۱- هنگامی که خواستی در مناطق آزاد به گردش بروی، به کسی زحمت نده. اگر بعضی افراد همراه تو زحمت می کشند، به او بگو دست نگه دار. اگر دست نگه نداشت آن را خراب کن.
همانطور که آشکار و هویداست برخی از این اعتقادات درست، برخـی پـوچ و یـاوه و بعضی نیـز خنثی می باشند. اما هـر چه که هست، بسیاری از مردم فریب همین ساده گویی را خورده و نسبت به گرایش به آن افتخار کرده و خود را افرادی آگاه می پندارند، که اعتقادات راسخی دارند.
نمونه دیگری که می توان در این راستا ارائه کرد، گناهان نه گانه شیطان پرستی است. این گناهان تا حدودی با گناهان مذموم در سایر ادیان مشابهت دارد. اما آنچه که جلب توجه می کند، این است که چرا شیطان پرستان چنین حدودی را برای خود قرار داده و به آن معتقد هستند؟
مگر نه اینکه اعتقاد دارند انسان نباید هیچ نیرویی را به عنوان نیروی مافوق قبول کند. و آزادی مطلق، با قبول محدودیت سازگاری ندارد!. تأمل در این مسئله می تواند بسیاری از حقایق را روشن سازد.
موارد مذکور، آنچنان برخی را فریب داده است که همانطـور که اشاره شد، عده ای شیطان پرستی را یکی از مذاهب آئینی دانسته که می توان در کنار سایر مذاهب به آن اعتقاد داشت. و در واقع بعدی از مانیفیسم یا یونیورسالیسم را ترویج می کنند. که همه راهها، چه راههای الهی و چه راههای مادی و حتی راههای کفر آمیزی همچون شیطان پرستی، همگی به سعادت بشر منجر می شوند.



بسم الله الرحمن الرحیم

اما چه اتفاقاتی در آینده خواهد افتاد؟

تمامی اتفاقات جهان حول چند کشور است . ایران، سوریه، اردن، اسرائیل، عربستان .از این کشور ها ایران و اسرائیل از مهم ترین کشور های هستند که این دو سرنوشت دنیا را روشن میسازند. خیلی روشن یعنی این که اگر درجنگ چند جانبه آینده ایران پیروز شود حکومت اسلامی کم کم جهان را خواهد گرفت. اگر اسرائیل پیروز شود دیگر نامی از اسلام نخواهد ماند. و از آن جایی که اسلام همیشه زنده خواهد ماند، به همین جهت پیروز این میدان بلاشک اسلام خواهد بود. و اسرائیل و تفکر صهیونیزم به زودی فروخواهد پاشید . 

اما مهم اینجاست که دوری یا نزدیکی این فروپاشی رابطه مستقیمی با فعالیت ما خواهد داشت . اگر دیگران از تحولات اخیر آگاه باشند قطعا این حادثه زود تر اتفاق خواه افتاد. از همه مهم تر این که نابودی ظلم هزینه های سنگینی دارد. یکی از این هزینه ها جنگ سخت است. یک مسئله مشخص است آغاز جنگ سخت با ایران مساوی است با آخرین جنگ جهانی دنیا.

چگونه ایران را وارد جنگ میکنند؟ 

روشن است ایران هرگز به هیچ کشوری حمله نخواهد کرد مگر این که منافعش که بقای اسلام است در خطر بیفتد. چند فرض برای واردکردن ایران به میدان جنگ پیش بینی میشود:

1- تنش نفت و بسته شدن تنگه هرمز از جانب ایران و واکنش آمریکا(نیروی نظامی صهیونیزم). که در این هنگام با دخالت عربستان یک جنگ بین ایران و عربستان شکل خواهد گرفت.

2- دخالت نیروهای خارجی در سوریه که در این هنگام ایران برای آن که پل ارتباطی با لبنان را از دست ندهد با کشور دخالت کنند برخورد فیزیکی خواهد کرد. این برخورد میتواند غیر مستقیم ( به واسطه سوری ها) یا روشن و آشکار توسط ایران. که بهترین کشوری که میتواند به سوریه حمله کند اردن است . 

3- دخالت عربستان در سوریه و و تنش شدید ایران و عربستان که منجر به جنگ فیزیکی خواهد شد . 

 

از این 3 فرض تنها 2 فرض آن (1و2) بیشترین احتمال را دارا هستند. و ترکیبی از این دو مارا به درک نسبتا درستی از تحولات آینده می رساند. 

 

پس : 

سوریه مورد تهاجم قرار میگیرد. ایران به نفع سوریه وارد جنگ میشود از طرفی برای آن که از جنگ سود بیشتری ببرد موازنه را مثبت میکند یعنی تنگه هرمز را می بندد و با عربستان دچار تنش شدید دیپلماسی خواهد شد. که ممکن است منجر به حملات کوتاه سخت شود. در این میان بحران سوخت جهان را فراخواهد گرفت. به همین بهانه انقلاب های اروپایی دوباره از سر گرفته خواهد شد. اینبار بسیار شدید تر از قبل. جهان دچار یک بحران جدی خواهد شد. ایران بعد از چند ماه سوریه را پس میگیرد. اینبار نوبت اسرائیل و آمریکا خواهد شد . یک جنگ تمام عیار جهان را فراخواهد گرفت . این جنگ هم به نفع مقاومت بسیار کوتاه خواهد بود. چرا که غرب در آن هنگام دچار بحران است و فشار اقتصادی هرگز نخواهد گذاشت جنگ ادامه بیابد و با فشار مردم غرب کم کم حکوکت های غربی سرنگون خواهند شد.

این یک تحلیل بسیار کلی برای چند سال آینده بود. احتمال میدهیم حداقل 70 % آن محقق شود.

 

اما یک نکته مهم سوریه چگونه تصرف خواهد شد ؟ مدتی است که نیروهای شبهه نظامی در سوریه قدرت گرفته اند. 2 نیرو برای ما شناخته شده است. اول نیرویی به ریاست ش.ع که گفته شده است که چند سال پیش طی یک عملیات ترور شده است. اما برخی منابع از زنده بودن وی خبر دادند. دوم نیروی جدیدی با ریاست ع.ب که یک عامل بسیار مهم برای نابودی اسد است . از طرفی اردن یک تهدید جدی برای سوریه است . پس جنگ از دو جانب داخلی و خارجی بر سوریه تحمیل خواهد شد . 

حال باید جلوی ایران گرفته شود . حمله باید در زمانی باشد که ایران در شرایط بدی باشد. مثلا فتنه و جنگ داخلی به واسطه انتخابات یا شرایط بد اقتصادی (تا به حال فتنه اقتصادی نداشته ایم). در این میان هم سوریه دچار جنگ داخلی و خارجی خواهد بود و هم ایران. به همین جهت شرایط برای جبهه مقاومت بسیار سخت خواهد شد. 

 از همین رو از تمامی دوستان گرامی میخواهیم شرایط فعلی منطقه و کشور را بسیار جدی دنبال کنید. تا جایی که ممکن است دیگران را از حداقل اتفاقات منطقه و پیامد آن آگاه سازید .

نصر من الله ...

 



چهار شنبه 17 اسفند 1386برچسب:به راستی اوباما چه دینی دارد؟, :: 13:16 ::  نويسنده : رضا

 

دین اوباما

به راستی اوباما چه دینی دارد؟ایا قرار است پوریم جشن ایرانی کشی دوباره تکرار شود؟

اوباما چه ائینی دارد؟
پوریم چیست؟جشن ایرانی کشی کجا اتفاق میفتد؟
  • پوریم

پوریم یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است . یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند . آنان رخداد کشتار ٧۵٨۰۰ تن از ایرانیان را معجزه ایزدی می دانند و به همین مناسبت سیزدهم ماه ادار را روزه می گیرند . چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص می پردازند.

« تورات در کتاب استر می گوید : خشایار شاه پادشاه پارس در واپسین روز جشن ١٨۰ روزه که از باده نوشی سرمست بود ، دستور داد شهبانو وشتی زیباییش را به مقامات و مهمانانش نشان دهد . شهبانو خودداری ورزید و پادشاه بسیار خشمناک شد.
در شوش یک یهودی به نام مردخای پسر یائیز زندگی می کرد ، او دختر عموی زیبایی داشت بنام هدسه دختر ابیحایل که به او استر هم می گفتند . زمانی که قرار شد از همه بلاد دختران زیباروی به حرمسرای پادشاه آورده شوند استر نیز همراه دختران زیبای بیشمار دیگری به حرمسرای کاخ شوش آورده شد . به رهنمود مردخای استر به هیچ کس نگفته بود که یهودی است . استر بیش از دختران دیگر مورد توجه و دلبستگی پادشاه قرار گرفت به گونه ای که پادشاه تاج بر سر استر گذاشت و او را به جای وشتی شهبانو ساخت . ولی استر همانند زمان کودکی دستورات مردخای را فرمانبرداری می کرد. »

ا اینجای داستان به چند نکته باید توجه کرد:

  1. خودداری وشتی از نمایاندن خود ، می فهماند که زن ایرانی خوشنود نیست ملعبه دیگران قرار گیرد . در ضمیر زن ایرانی حجب ، حیا و عفت از روزگاران دور وجود داشته است.
  2. زیبایی استر نیز قابل ملاحظه است چیزی که در درازای تاریخ ، یهود از آن بهره برده و امروز نیز یکی از ابزارهای مهم جاسوسی و نفوذ به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حکومتها و سازمانهای دولتی و جهانی ، بهره گیری یهود از زنانش می باشد . انان برای به لغزش کشیدن نسل ها هم از حربه ی نمایش زنان بهره برده و می برند.
  3. روشن است پیمانی که او بعنوان شهبانو با پادشاه می بندد بر پایه پنهان کاری است ، او تصمیم به شتر دزدی دارد لکن نخست تخم مرغ دزدی را به اجرا می گذارد . به یهودیانی که برای مقاصدی شوم دین ، عقیده خود را پنهان می کنند و از نام و رسم مقصد بهره می برند آنوسی می گویند . و استر یک آنوسی است . آنسان که پیداست شهبانو ی پادشاه است . رسما تورات می گوید : او فرمانبر مردخای یهودی است.

 

 

« مردخای نیز از سوی پادشاه به مقام مهمی در دربار منصوب می شود . با رهنمود مردخای ، استر علیه هامان « وزیرالوزرا » دسیسه کرده و شاه هامان را اعدام و املاک او را به استر می بخشد . پس از ان پادشاه انگشتر خود را به مردخای داد.
پادشاه به شهبانو استر و مردخای گفت : شما می توانید حکمی برابر میل خود بنام پادشاه برای یهودیان صادر کنید و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنید. »

 

٢۶ سده از ماجرای استر ، مردخای و هامان می گذرد شوربختانه تاریخ شناسان ایران بیشتر به زرق و برق پادشاهان و افتخارات دروغین زمامداران پرداخته اند . و سلسله های پادشاهی را برایمان آرایشگری کرده اند .
جوان ایرانی از ماجرای دردناک نخبه کشی و ایرانی کشی که در کتاب استر آمده ، خبر ندارد . استر و مردخای توطئه گر را نمی شناسد . هامان « وزیرالوزرا » که مورد خشم یهود قرار گرفته است را نمی شناسد . او نمی داند که هامان در هنر دست میکل آنژ بر سقف نمازخانه سیس تین واتیکان چهره معصومی دارد که به صلیب کشیده شده است.

 

آیا میکل آنژ دانسته یا ندانسته نمی خواهد رنج و مصیبت مسیح بدست یهودیان را در صورت هامان بنمایاند ؟
آنانی که دم از ایرانی گری ، قومیت و نژاد می زنند از چه طریقی هامان سوزان را که در بسیاری از نقاط جهان برگزار می شود ، به گوش جوان ایرانی رسانده اند؟

 

« مردخای فرمانی بنام پادشاه نوشت و آن را به همه جا فرستاد . فرمانی که به یهودیان اجازه می داد متحد شوند و بدخواهان خود را از هر قومی که باشند ، بکشند و دارایی شان را به غنیمت بگیرند . تورات می گوید در سراسر کشور همه از یهودیان می ترسیدند تمام حاکمان و استان داران ، مقامات کشوری و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند و بدین سان یهودیان به دشمنان خود تاختند و آنها را از دم شمشیر گذرانده ، کشتند. »

 

تورات توضیح نمی دهد که چرا همه ی مردم ایران از یهود می ترسیدند چگونه می شود در یک کشور غیر یهودی همه ی قدرت در انحصار یک یهودی قرار گیرد و همه ی مقامات از او بترسند مگر اینکه بپذیریم پادشاهان هخامنشی دست نشاندگان یهود بودند . آنچه که تورات و یهودیان بر آن پافشاری دارند ، این است که آنان در ماجرای پوریم که پانزده ملت ایران را نابود کرده اند و هزاران تن از هنرمندان ، اندیشمندان و مردم عادی را کشته اند ، پیش دستی و قتل عام پیش گیرانه بوده است .
از یهودیان و حامیانشان می پرسیم ، به چه انگیزه مردم سراسر شرق میانه در برابر این قوم نفرت و در دل کینه داشته اند ؟ آیا سبب دشمنی همیشگی آدمی با یهودیان را نمی توان در رفتار حریصانه و نیرنگ گرانه این قوم با دیگران دانست؟

 

« تورات می گوید در آن روز آمار کشته شدگان به عرض پادشاه رسید . او شهبانو استر را خواست و گفت: یهودیان تنها در پایتخت پانصد تن را که ده پسر هامان نیز جزو آنها بودند ، کشته اند . پس در دیگر شهر های کشور چه کرده اند ؟ روز بعد باز یهودیان پایتخت گرد آمدند و سیصد تن دیگر را کشتند ، بقیه یهودیان در دیگر استان ها هفتاد و پنج هزار تن از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند. »

 

از نخست تا انتهای کتاب استر هیچ واژه ای که نشان دهد خون از بینی حتی یک یهودی ریخته شده است ، نیست . به هیچ آزار عملی ای از سوی ایرانیان در برابر یهود اشاره نشده است . با این وجود آنان قصاص پیش از جنایت را چگونه توجیه می کنند.

 

چگونه است که پس از ٢۶ سده همچنان روزهای پوریم ، سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه ادار ، روزهایی که از هر یازده تن ایرانی یک تن کشته شده است را به نام روز سپاسگزاری ، روز امحاء دشمنان یهود و روز پوریم جشن می گیرند . بسیاری از یهودیان اروپا و آمریکا به جای پوریم ، این مراسم را جشن ایرانی کشی می نامند .
ولی ایرانیان از همان زمان سیزدهم فروردین را که مصادف با آن ایرانی کشی ددمنشانه بود به نام نماد مبارزه و اعتراض به تیره یهود و وحشیان هخامنشی ، که سراسیمه از خانه و کاشانه شان فراری شده بودند ، سر به کوه و بیابان می گذارند و نافرخندگی سیزده ی فروردین را دور از خانه بدر می کنند.

 

ولی اینک به انگیزه هجمه ی گسترده فرهنگی و چیرگی فراگیر یهود بر رسانه های ارتباط گروهی و غفلت نگران کننده ی جمع کثیری از ارباب قلم و دانش ، این روز نه تنها نمادی از مبارزه با یهود را با خود ندارد ، بلکه به سوی خواسته ی یهود ، آمال و آرزوی یهود را که همانا غفلت ، نادانی ، خرافه پرستی و باستان پرستی ایرانی است را بر آورده می سازد.



به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، انسان ها عنصر اصلی در جنگ زمینی هستند که با تجهیزاتی از یک کارد و سرنیزه گرفته تا سلاح های صوتی و لیزری با هم درگیر می شوند. هر چند سابقه سال های دفاع مقدس در کشورمان اثبات کرده که ایمان و اراده نیروهای زمینی بسیار مهمتر از کیفیت و کمیت تجهیزات آنها است اما واقعیت این است که هر چه سربازان مجهزتر باشند، روند و نتیجه بهتری در میدان نبرد رقم خواهد خورد.

از این رو در این گزارش به معرفی اجمالی و مرور جدیدترین تجهیزات بومی که در اختیار نیروهای زمینی کشورمان قرار دارد، می پردازیم تا وضعیت تسلیحات و تجهیزات آنها در عرصه نبردهای مدرن روشن تر شود.

تجهیزات رزمندگان زمینی در گذشته شامل سلاح انفرادی، نارنجک دستی و سرنیزه، ماسک شیمیایی، قمقمه آب، کلاهخود و لباس و پوتین معمولی، سلاح های نیمه سنگین شامل تیربار و آر-پی-جی و بعضاً تک تیرانداز و به ندرت دوش پرتاب های سطح به هوا و ضد زره بوده است.
 

[تصویر:  200862_330.jpg]
رزمندگان اسلام در دفاع مقدس

در سال های دفاع مقدس بیسیم و دوربین برای همه سربازان موجود نبود، تعداد سلاح های نیمه سنگین به نسبت نفرات هر واحد رزمی، درصد مناسبی را شکل نمی داد و تسلیحات ضدزره هدایت شونده قابل حمل توسط نفر نیز به هیچ وجه کافی نبوده و از نظر وسائل حمل و نقلِ تعداد نفرات کم، نیز تنها موتورسیکلت آن هم نه به تعداد فراوان در جبهه ها موجود بود.

با پایان جنگ تحمیلی، تجربه گرانبهای آن سال ها و عمق بینش فرماندهان به نیازهای تسلیحاتی برای بهبود توانمندی رزمی، آغازگر تلاش های فراوانی در زمینه های مختلف تسلیحات و تجهیزات بود تا شمشیر رزمندگان تیزتر شود.

حاصل این تلاش ها تولید انواع ادوات مخابراتی، سلاح، پوشش های حفاظتی، تجهیزات اپتیکی و حرارتی و حتی وسائل نقلیه کوچک جدید است.

در زمینه مخابراتی کلاه های دارای میکروفون، بیسیم های دیجیتال انفرادی با رمز کننده و قابلیت جنگ الکترونیک، بیسیم زیرآبی برای غواصان از جمله تجهیزات در اختیار رزمندگان است. همچنین دیده بان های مسلح پدافند نیز به تجهیزات پیشرفته ای برای ردیابی هواگردهای دشمن و ارسال بیدرنگ اطلاعات به مراکز فرماندهی منطقه ای تجهیز شده اند که در نوع خود بی نظیر است. انواع گیرنده های مکانیابی جهانی نیز برای کمک به موقعیت یابی در اختیار رزمندگان نیروهای زمینی قرار دارد.

هر چند از بین سلاح های انفرادی جدید ساخته شده در کشور تنها نمونه اس-5.56 که شباهت بسیاری به ام-16 آمریکایی دارد عملیاتی شده اما وضعیت تسلیحات نیمه سنگین به مراتب بهتر است.

[تصویر:  200850_956.jpg]
سلاح اس-5.56، تک تیرانداز 12.7 میلیمتر در تصویر راست؛ نفر مجهز به دوربین دید در شب در تصویر چپ

تیربارهای با کالیبر 7.62 امروز به تعداد زیاد در اختیار یگان ها قرار دارد. این تیربارها به دوربین های دید در شب و حرارتی نیز مجهز شده اند تا در تاریکی مطلق یا در مه و گرد و غبار نیز کارامد باشند. این سلاح ها با نرخ آتش 650 تا 800 تیر بر دقیقه و برد مؤثر 1500 و برد نهایی تا 4000 متر به خوبی آتش پشتیبانی لازم را ایجاد می کنند.

نارنجک اندازهای خودکار 30 و 40 میلیمتری به ترتیب با برد نهایی 1730 و 2200 متر و نرخ آتش 420 و 300 گلوله بر دقیقه و نمونه نیمه خودکار رولور 40 میلیمتری قابل حمل توسط نفر با برد 365 متر و نرخ آتش 18 گلوله در دقیقه آتش پشتیبانی بی نظیری از نوع انفجاری را برای نیروها فراهم می کنند. دو نوع سنگین تر این نارنجک اندازها بر روی ادوات حمل و نقل هم نصب شده اند.

[تصویر:  200846_557.jpg]
رولور نارنجک انداز در تصویر راست و نمونه خودکار 40 میلیمتری در تصویر چپ

خمپاره انداز 60 میلیمتری کوماندویی با جرم 6.25 کیلوگرم و برد 800 تا 1050 متر و نرخ آتش 20 شلیک در دقیقه و نوع مستقر شونده 17.5 کیلوگرمی با برد 2550 متر و نرخ آتش 30 گلوله بر دقیقه به عنوان سلاحی با حجم کم و قابل نقل و انتقال، بارانی از گلوله های مرگبار را بر سر دشمن می ریزند.

چند نمونه اسلحه تک تیرانداز جدید با برد بالا در کنار تولید انبوه تک تیرانداز معروف اس-وی-دی امروزه به فهرست تسلیحات سربازان ایرانی اضافه شده است. این تک تیراندازها دارای مشخصات عملکردی بالایی هستند از جمله اس-وی-دی با برد مؤثر 1300 متر و کالیبر 7.62 میلیمتر، نمونه 12.7 میلیمتری با برد تخمینی بیش از 1000 تا 1500 متر و نمونه 20 میلمتری تکتاب دارای برد 2هزار تا 3هزار متر هستند. بعلاوه برای سلاح های قبلی مانند ژ-3 نیز دوربین های هدفگیری دقیق تولید می شود که با نصب روی این سلاح، دقت و برد مؤثر آن را بیش از پیش افزایش می دهد. همه تک تیراندازهای نام برده شده نیز به دوربین های دید در شب و حرارتی قابل تجهیز هستند.

[تصویر:  200844_345.jpg]
موتورهای چهارچرخ، راکت انداز RPG-29، تک تیرانداز، کلاه کامپوزیتی و تورهای استار در این تصویر مشهود هستند

چند نسل از دوش پرتاب های سطح به هوا مانند میثاق که با سرعت 600 متر بر ثانیه می تواند اهداف هوایی را تا برد 5هزار متر و سقف پرواز 4هزار متر مورد اصابت قرار دهد و دو نسل از موشک سطح به سطح ضد زره مانند صاعقه نیز ساخته شده و در اختیار نیروهای زمینی کشورمان قرار دارد که برد آن هزار متر بوده و قابلیت نفوذ در زره های واکنش دهنده تا 650 میلیمتر را دارد.

راکت انداز کارامد آر-پی-جی-29 نیز امروز در کشور تولید شده و در اختیار رزمندگان زمینی قرار دارد. نوعی سلاح «زاویه زن» هم برای عملیات های خاص تولید شده که به کاربر امکان شلیک به زوایای غیر مستقیم را می دهد.

[تصویر:  200851_638.jpg]
شلیک موشک سطح به هوای میثاق توسط دیده بان مسلح

در زمینه محافظت از سربازان، کلاه کامپوزیتی ضد گلوله که انواع مختلف آن قابلیت مقاومت در برابر پرتابه هایی با سرعت تا 680 متر بر ثانیه را دارند، انواع پوشش های محافظ ضد گلوله و ضد انفجار برای بدن، پوشش های استتار چند طیفی با قابلیت کاهش اثرات فروسرخ بدن و همچنین ماسک و لباس های جدید برای مقابله با تهاجمات ش.م.ر. به تولید انبوه رسیده است.

چند نمونه تجهیزات هشدار دهنده حملات میکروبی و شیمیایی و داروهای لازم برای مقابله فوری با اثرات این سلاح ها نیز در ایران ساخته شده است. گفتنی است خود لباس سربازان نیز هم از نظر فضا و جای کافی برای تجهیزات اضافی و هم از نظر رنگ و الگوهای استتار دیجیتالی به کار رفته کاملاً جدید هستند.

ساخت انواع چترهای سقوط آزاد و پاراگلایدر مورد استفاده سربازان و همچنین کوله پشتی های جدید مجهز به شارژ کننده تجهیزات برقی و همچنین نوعی با قابلیت ارسال اطلاعات صوتی و تصویری که تولید داخل هستند در اختیار نیروهای زمینی کشورمان قرار داده شده است.

[تصویر:  200849_211.jpg]
کوله پشتی شارژ کننده تجهیزات(سمت راست) و دارای فرستنده اطلاعات صوتی و تصویری(چپ)

امروزه سربازان زمینی کشورمان به جز دوربین های دوچشمی معمولی از انواع دوربین های حرارتی و دید در شب انفرادی در انواع دستی یا نصب شونده روی کلاه بعلاوه انواع موجود روی تسلیحات برخوردارند. این تجهیزات منجر به افزایش آگاهی سربازان از محیط اطراف در شب، آب و هوای مه آلود و یا گرد و غبار شده و در نتیجه سطح آمادگی رزمی نیروها را در شرایط مختلف به میزان زیادی بهبود داده است. همچنین مسافت یاب های لیزری ساخت داخل نیز برای کمک به هدفگیری و شناسایی دقیقتر مواضع و ادوات دشمن در اختیار نیروها قرار دارد.

موتورسیکلت های چهارچرخه که پیشتر به آن پرداخته بودیم امروزه به تعداد زیاد در اختیار واحدهای مختلف ارتش و سپاه در سراسر کشور قرار دارد. این وسیله دارای مزیت های حرکتی زیادی بوده و قابلیت نصب انواع تسلیحات و تجهیزات پشتیبانی را دارد. همچنین چند نوع خودروی پرتحرک زمینی شامل رمل نورد سمندر، یک نوع خودروی تاکتیکی کوچک مجهز به تیربار چندلوله چرخان ملقب به اشداء و یک خودروی سبک 4*4 فوق سبک به نام رنجر نیز در جهاد خودکفایی نزاجا ساخته شده است. تیربار 6 لوله چرخان نصب شده روی این خودرو دارای کالیبر 7.62 میلیمتر، برد مؤثر بیش از 1000 متر و نواخت تیر استثنایی بیش از 4000 تیر بر دقیقه است.

[تصویر:  200847_517.jpg]
از راست به چپ خودروهای تاکتیکی سمندر، رنجر و اشداء

این خودروها که ظرفیت 2 تا 3 نفر را دارند برای کاربردهای خاصی ساخته شده اند. سمندر که قابلیت نصب تیربارهای 7.62 تک لول و چرخان و تیربار 12.7 میلیمتری دشکا را دارد با اتکا به سامانه تعلیق خاص، تایرهای پهن و فاصله زیاد محورها و چرخ ها برای حرکت های سریع و مانور بدون از دست دادن تعادل در محیط صحرا و رمل بسیار مناسب است.

خودروی رنجر نیز با توجه به ابعاد کوچک و وزن کم برای انتقال توسط بالگردها و هواپیماهای ترابری کوچک و متوسط مناسب بوده تا با اتکا به تحرک بالای خود و آتش ناشی از شلیک بیش از 4هزار گلوله بر دقیقه پشتیبانی کاملاً‌ موثری را از نیروهای پیاده به عمل آورد.

جایروپلین دو نفره و نمونه هایی از کایت موتوردار و پاراموتور(پاراگلایدر موتوردار) نیز برای گشت زنی و انتقال هوایی یک یا دو نفر نیرو ساخته شده است که در بین آنها جایروپلین به دلیل قابلیت بلند شدن از مسافت های کوتاه، برد و سقف پرواز مناسب، بیشتر می تواند مفید باشد.

[تصویر:  200845_811.jpg]
جایروپلین دو نفره در اختیار ناجا

البته لازم به ذکر است برای نیروهای ویژه دریایی نیز زیردریایی های یک و دو نفره، هواناو کوچک، قایق های دو نفره و موتورهای زیرآبی برای غواصان ساخته شده تا در عملیات های آبی-خاکی برای انتقال امن و آسان تر نیروها به کار روند.

[تصویر:  200848_881.jpg]
برخی از تجهیزات انتقال دریایی از بالا به پائین، موتور دریایی، هواناو و زیرسطحی

پهپادهای کوچک و ربات های زمینی که نمونه های مختلف آنها در کشور ساخته شده از جمله وسائلی است که می تواند به فهرست تجهیزات نیروهای پیاده کشور افزوده شود. این پهپادها که شامل نمونه های دست پرتاب بال ثابت، بالگردهای کوچک و متوسط هستند در درجه اول برای شناسایی موقعیت دشمن که اصل مهمی در طراحی عملیات نظامی در تهاجم و دفاع است مفید خواهند بود. ربات های زمینی نیز برای شناسایی موانع کارگذاشته شده توسط دشمن یا هشدار خطرات شیمیایی و بیولوژیک علاوه بر کار شناسایی و جاسوسی طولانی مدت از فواصل بسیار نزدیک دشمن قابل بکارگیری هستند.

تجهیزات جدیدی نیز در کشورهای پیشرفته دنیا برای کمک به سربازان ساخته شده است که با توجه به توانمندی بالای متخصصان و صنایع داخلی ایران طراحی و تولید آنها دور از دسترس نخواهد بود. از آن جمله می توان به نمایشگرهای پیشرفته برای هر سرباز که موقعیت نیروهای خودی و دشمن را به همراه نقشه نمایش می دهد، دوربین های کوچک مستقر روی سلاح و کلاه با قابلیت به اشتراک گذاری اطلاعات با سایر سربازان و فرمانده، نمایشگر نصب شده روی کلاه، ربات های پوشیدنی که برای ایجاد قابلیت حمل بارهای سنگین و کمک به حرکت در محیط های مختلف طراحی شده اند، پوتین هایی با قابلیت ذخیره انرژی و راحتی حرکت اشاره کرد.

در کشورمان ایران نیز ضمن در نظر داشتن توانمندی های اعجاب آور متخصصان و صنعتگران در تولید تجهیزات مورد نیاز با یکپارچه سازی برنامه های مختلف به روز رسانی تجهیزات سربازان و سرمایه گذاری بیشتر که برای انبوه نیروهای پیاده کشورمان قطعاً توجیه اقتصادی نیز خواهد داشت می توان روند تبدیل همه واحدهای نیروهای زمینی کشور را به سربازان حرفه ای تسهیل و تسریع کرد.



 

 

انتخاب: این یکی از تصاویر معروف خاخام مشهور اسرائیلی و رهبر معنوی حزب "شاس" است



پنج شنبه 2 شهريور 1386برچسب:منشا بد افزار , :: 13:0 ::  نويسنده : رضا

(بسم الله الرحمن الرحیم)

«موسسه بین‌المللی مطالعات راهبردی» آمریکا در مقاله‌ای به قلم «راندولف بل» مدیر موسسه، می‌نویسد؛ بدافزار جدید “mahdi” علی‌رغم بدافزارهای گذشته از سیستم برنامه‌نویسی بسیار ساده‌ای استفاده کرده که همین مسئله پی بردن به سازندگانش را دشوار می‌سازد. از طرفی دیگر، برای ارتباط با رایانه آلوده، از زبان فارسی استفاده شده که خود نشان‌دهنده شناخت محلی زیاد سازنده بوده است.

 

* حملات سایبری جدید علیه ایران

 

طی چند هفته گذشته، آزمایشگاه‌های شرکت «کسپرسکی» که یک شرکت امنیت سایبری روسی است، اطلاعاتی در باب حمله دیگری از سلسله حملات سایبری علیه ایران منتشر کرده است. اما باوجودم بیشتر داستان‌های مشابه، حمله بدافزار “mahdi” به سادگی تبلیغات جعلی مواد نیروزا در فایل ایمیل‌های مزاحم شماست.

 

* بدافزار “mahdi” از ساده‌لوحی کاربران رایانه سوءاستفاده می‌کند

 

حملات سایبری پیشین علیه ایران، از جمله  «استاکس‌نت»، «دوکو»، و «فلیم» از تکنیک‌های برنامه‌ریزی فوق‌العاده پیشرفته‌ای استفاده می‌کردند تا به شبکه‌های ایرانی نفوذ کنند اما بدافزار “mahdi”، از طریق چندین تکنیک «مهندسی اجتماعی»، از ساده‌لوحی کاربران رایانه سوءاستفاده می‌کند، به این شکل که کاربران با بازکردن یکی از چندین فایل پیوست ظاهراً بی‌ضرر ایمیل، خودشان این بدافزار را روی رایانه و سیستم‌‌شان نصب می‌کنند.

 

* بیشتر کاربران به هشدارها بی‌توجهند

 

یکی از نمونه‌هایی که «کسپرسکی» در موردش صحبت کرده، به نام «مجیک-ماشین۱۱۲۳٫pps»، «بدافزار را از طریق اسلایدهایی پاورپوینتی که ظاهراً معمایی ریاضی را مطرح می‌کنند، روی رایانه نصب می‌کند، معمایی که تعداد دستورالعمل‌های ریاضی‌اش خارج از توان بیننده است». با اینکه برنامه پاورپوینت هشدار می‌دهد که ممکن است محتوای فایلی که کاربر باز کرده، ویروسی در خود داشته باشد، همه کاربران از این هشدارها آگاه نیستند و آن‌ها را جدی نمی‌گیرند و همچنان کلیک می‌کنند و برنامه پرخطر را به اجرا درمی‌آورند.

 

* کارکرد این بدافزار برداشتن فایل‌ها و از کار انداختن برخی قسمت‌هاست

 

بدافزار “mahdi” پس از دانلود شدن همان کاری را می‌کند که «فلیم» می‌کرد؛ فایل‌دزدی، از کار انداختن کلید‌ها، نظارت بر ایمیل‌ها و تصویربرداری از صفحه نمایشگر کاربر. قربانیان این بدافزار عبارتند از تأمین کنندگان زیرساخت‌های مهم، دانشجویان مهندسی، موسسات دولتی، و نهادهای مالی. (هم “mahdi” و هم «فلیم» با پسرعموی‌شان «استاکس‌نت» که مشخصاً برای آسیب زدن به سانتریفوژهای ایرانی طراحی شده بود، متفاوتند) با اینکه بیشتر حدوداً ۸۰۰ رایانه‌ آلوده شده در ایران هستند، این بدافزار افرادی در اسرائیل، افغانستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی را هم دچار مشکل کرده است.

 

* “mahdi” ساده‌تر از آن است که بتوان به دولتی خاص نسبتش داد

 

پس از آنکه از جانب مقامات آمریکا اطلاعاتی به «دیوید سنگر» گزارشگر داده شد، حملات «استاکس‌نت» را نهایتاً متوجه دولت‌های آمریکا و اسرائیل دانستند. (کسپرسکی، ویروس‌های فلیم و دوکو را نیز به همان سازندگان استاکس‌نت نسبت می‌دهد، اما هنوز هیچ دولتی رسماً مسئولیت ساخت آن را به عهده نگرفته است) اما حتی پیش از آنکه قطعاً معلوم شود استاکس‌نت را کدام کشور ساخته، بیشتر تحلیلگران بر این عقیده بودند که پیشرفته بودن این بدافزار نشان از حمله‌ای دولتی دارد. اما نسبت دادن ساخت “mahdi” به دولتی خاص دشوارتر است چون این بدافزار از نمونه‌های پیشین خیلی ساده‌تر است.

 

*۸۴ درصد حملات این ویروس در ایران صورت گرفته است

 

ممکن است سازمانی جنایی، گروه مخالف رژیم از لحاظ مالی خوب تأمین شده، یا کشوری که برنامه جنگ سایبری بسیار سطح پایین‌تری نسبت به امکانات آمریکا و اسرائیل دارد آن را ساخته باشد. مضاف بر این، اهداف این حمله که افراد و دانشگاهیان هستند، به آسانی خام گمان‌های ساده مهاجمان یا انگیزه‌هایشان نمی‌شوند. نهایت اینکه، «سیمنتک»، یک شرکت امنیت سایبری آمریکایی، گزارش کرد که اکثر قربانیان این ویروس را در اسرائیل شناسایی کرده‌اند، نه ایران و این خود نسبت دادن آن را به کشوری خاص دشوارتر می‌سازد. اگر نتوانیم بر سر اینکه چه کسانی قربانی این حمله شده‌اند به توافق برسیم، چطور می‌توانیم مهاجمان را شناسایی کنیم؟ اما کسپرسکی تحلیل‌های بیشتری انجام داده که نتیجه‌شان نتیجه‌گیری شرکت «سیمنتیک» را نقض می‌کنند؛ آنها هفته گذشته گزارش کردند ۸۴ درصد حملات در ایران صورت گرفته و فعلاً پرونده‌اش را بسته‌اند.

 

* موفقیت این بدافزار نشان‌دهنده ناآگاهی کاربران

موفقیت بدافزار ”mahdi” اطلاعاتی در باب رشد آنلاین قربانیان در اختیارمان می‌گذارد. مهندسی اجتماعی مورد استفاده “mahdi” برای کاربران قدیمی اینترنت به شکلی مضحک ساده است. آیا ما در سال ۱۹۹۶ در حساب‌های کاربری “آاوال (AOL)” خود با همین حقه مواجه نشدیم؟ (مهندسی اجتماعی هنوز موفق است، اما مهاجمان از تکنیک‌های ظریف‌تری استفاده می‌کنند.) موفقیت مهاجمان در آلوده کردن رایانه قربانیان غیرتصادفی که ظاهراً همه از سطوح بالای تجارت و دولت هستند، نشان دهنده عدم آگاهی این افراد از ظرفیت حملات سایبری و تاریخچه‌ آنهاست. خلاصه اینکه شاید ایرانیان از ویروس‌های رایانه‌ای هرروزه کمتر آگاهی دارند یا به آنها شک می‌کنند.

 

* هر کس “mahdi” را ساخته اطلاعات بومی زیادی داشته

 

این اطلاعات و این مسئله که”mahdi” یکی از نخستین بدافزارهایی است که برای ارتباطات بین سرور فرمان و رایانه آلوده از زبان فارسی استفاده می‌کند، هویت مهاجمان را روشن‌تر می‌سازد. هر کس “mahdi” را ساخته اطلاعات بومی زیادی داشته و به جای آنکه از دانش پیشرفته رایانه‌ای سود برد، از اطلاعات بومی‌اش جهت نیل به هدف سود جسته است.

  • منبع: فارس


«مؤمن سوز دارد، دود و سروصدا ندارد. سرش توی لاک خودش است و به کار کسی کار ندارد و حکم قتل صادر نمی کند.»!
 
[-] اندازه متن [+]
 

به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، تلویزیون فارسی بی‌بی سی (BBCPersian) که گویا پوشش خبری و تبلیغاتی شخصیت‌ های هنجارشکن و دین ستیز را از وظایف ذاتی خود می داند، گفتگوی مفصلی را با "شاهین نجفی" رپ خوان حرمت شکن، ترتیب داده است.

 

در ابتدای این گفتگو که سه شنبه 24مرداد (August.14) روی آنتن رفت، مجری بی بی سی فارسی در وصف شاهین نجفی چنین گفت: «او میهمان جوان من است که نام مستعار خود را در موسیقی رپ، "شر" گذاشته است. او می گوید هیچ نهاد و سازمانی حق ندارد بگوید هنرمند درباره چه چیزی باید حرف بزند و یا نزند، شرافت انسانی از نظر او به این است که به آنچه می گویی باور داشته باشی و از آنچه باور داری حرف بزنی و دروغ نگویی و خود را پنهان نکنی. آنچه او در این سال ها گفته، برایش تا پای جان دردسرساز شده است. این بغض ترکیده اجتماعی از کجا نشأت می گیرد؟ آیا برای او مرزی برای گفتن و نگفتن وجود دارد؟»
 

در ادامه، شاهین نجفی در پاسخ به سؤال مجری بی بی سی از تبعات صدور فتوای ارتداد برای او، عنوان داشت: «قانون من در زندگی اینجوری بوده که مثل یک فنر باشم که هرچه فشار بیشتر باشد، ارتفاع پریدن من هم بیشتر می شود؛ اما در مقام کسی که کار هنری می کند، برایم تفاوتی ندارد که در زندگی شخصی ام چه اتفاقی می افتد.»


مجری سؤال خود را به گونه ای دیگر تکرار کرد و گفت: «شما در معرض خطر جانی هستید و دائم باید پشت سرتان را نگاه کنید که مبادا شما را بکشند. آیا نمی ترسید؟»


نجفی پاسخ داد: «این فکر همیشه در زندگی با من بوده؛ از "خوابیدنم" گرفته تا "همخوابگی" من گرفته و تا "شعر نوشتنم" این فکر در پس ذهن من است که این ممکن است آخرین کاری باشد که انجام می دهم. از این جهت دغدغه خاصی ندارم. بعد از این جریان، آشنایی من با جریان روشنفکری در آلمان به شدت نظرم راجع به زندگی را عوض کرد.»


مجری بی بی سی با اشاره به خشم متدینین از انتشار آهنگ شاهین نجفی که در آن به امام دهم شیعیان توهین شده بود، از وی پرسید: «اگر دوباره این شعر را بگویی، اسم امام نقی[ع] را حذف می کنی؟»

نجفی در جواب گفت: «نه؛ من به کاری که کردم اعتقاد دارم و اگر قرار باشد که هزار بار دیگر بنویسم، همینطور می نویسم. من هدف خاصی نداشتم؛ کار اول اتفاق می افتد و این من هستم که تابع کار اتفاق افتاده هستم. کار خودش را به من تحمیل می کند. اصل هنر همین است و این مخاطب است که تعبیر خودش را از کار دارد. انکار نمی کنم که با "پیش زمینه" این کار را اجرا کردم. آن نقد من نسبت به دین و اجتماع خارج از ایران است.»


وی همچنین در جواب کسانی که از اهانت وی به ساحت امام علی النقی[ع] ناراحتند، با کمال وقاحت خود را در جایگاه یک کارشناس دینی قرار داد و دینداران را به سه دسته تقسیم نمود. او با قرائت آیه 14 سوره "حجرات" گفت: «دسته اول "قشریون" هستند؛ یعنی کسانی که سطحی از اسلام را می فهمند. اینها هنوز ایمان به قلب‌هایشان داخل نشده است و از اسلام -حتی اسلام شیعیان- متفاوتند.»

 

رپ خوان هتاک، که اظهاراتش تداعی کننده ضرب المثل «گربه شد زاهد و مسلمانا» بود، در ادامه افاضات دینی و اخلاقی خود افزود: «[امام]جعفر صادق[ع] در بیست یا سی جمله از قول علی بن ابی طالب[ع] مؤمن را توصیف می کند. مؤمن سوز دارد، دود و سروصدا ندارد. سرش توی لاک خودش است و به کار کسی کار ندارد و حکم قتل صادر نمی کند.»
 

نجفی ادامه داد: «دسته دوم "متصلین به نظام سیاسی ایران" هستند. اینها کسانی هستند که از دین نان می خورند.»


وی آنگاه به آیه 5 سوره "جمعه" اشاره کرد و دسته دوم را مصداق آن دانست.

 

شاهین نجفی، دسته سوم را "اپوزیسیون خارج از ایران" دانست که در پی کسب قدرت سیاسی هستند. او خطاب به فعالان اپوزیسیون گفت: «ما درد‌ها و رنج هایی کشیده ایم که در ما تلنبار شده و ناگزیر آن را تف می کنیم و بالا می آوریم. 33 سال است که روی این مسأله زوم می کنیم. اگر همان اوائل انقلاب، سیاسیون ما روی مسأله‌ای مثل حجاب زوم کرده بودند، الآن این اتفاق نمی افتاد.»


وی در تشریح دیدگاه سیاسی خود اضافه کرد: «من یک "آنارشیست" هستم اما نه به معنایی که در ایران است. من در مورد رأی گیری هم هیچگاه اظهار نظر نکردم، زیرا از نظر سیاسی اصلا اعتقادی به دولت ندارم... اخراج من از دانشگاه هم نه دلیل سیاسی داشت، نه دلیل هنری؛ اساسا من از نظر روحی آدم سازمان پذیری نیستم. سرخوردگی‌ها دست به دست هم می داد تا من بخواهم بشکنم، اگرچه بی‌هدف، فقط بشکنم. البته خانواده من مثل بقیه آرام بودند و دچار بیماری های من نبودند.»


شاهین نجفی فراوانی کلمات رکیک در آثار خود را اینگونه توجیه کرد: «شما معشوقتان را با همه وجود می بوسید و در نهایت با او می خوابید. معشوقی که من می شناسم، معشوقی است که وجود دارد؛ وگرنه می توانست فقط در قرن 6 و 7 هجری و فقط در آسمان ها باشد.»


او در انتها در معرفی مخاطبین خود و برنامه آینده اش گفت: «مخاطبین واقعی من کسانی هستند که اسمشان را "اشرار" می گذاریم. ما در پی ایجاد سازمانی هستیم که از موسیقی زیرزمینی ایران حمایت کند.»

 

ناگفته مشهود است که استناد شاهین نجفی به متون دینی و آیات و روایات، حاصل داشته های علمی و عقیدتی خود او نیست؛ چراکه اگر به این معارف باور قلبی داشت، هیچ گاه به خود اجازه نمی داد ساحت قدسی امامت را آماج توهین و تمسخر قرار دهد. به ویژه آنکه در همین گفتگو نیز مجددا با جسارت تمام بر درستی حرکت شنیع خود پافشاری می کند.

 

بنابراین به نظر می رسد که اتاق فکر بی بی سی و پشتیبانان دین ستیز شاهین نجفی، مصلحت را در این دیده اند که با ترتیب دادن یک نمایش تلویزیونی به بینندگان القا کنند که او هنوز از دایره دینداران خارج نشده است. به خود او هم آموخته اند که بر این مضامین تأکید کند تا به همه بگوید که مسلمان است تا از این طریق فتوای مراجع دینی مبنی بر ارتداد وی کمرنگ و کم اثر شود.

 

استفاده از آیات و روایات در این گفتگو نه به عنوان اعتقاد گوینده به مضامین آن ها، که در واقع برای درست کردن یک وجهه دینی برای انسانی دین گریز است و به نظر می رسد اتاق فکر بی بی سی برای این مصاحبه زحمت بسیاری کشیده است.

 

بدیهی است که مسلمانان، در هر یک از سطوح دینی مورد ادعای شاهین نجفی هم که باشند، مجوزی برای بی احترامی به دین و اصول مذهبی پیدا نمی کنند.

 

در پایان با یادآوری ضرب المثل قدیمی ایرانی که می گوید: «از کوزه همان برون تراود که در اوست» باید گفت، آنچه که از دهان کسانی مانند شاهین نجفی بیرون می آید، نشان دهنده ذهن بیمار گوینده آن است وگرنه هیچ قلب و روح سالمی به خود اجازه توهین به بهترین بندگان خدا را نمی دهد.

 



درباره وبلاگ

خدا : حرمت بنده من از حرمت کعبه بالاتر است . ***************** قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم و یکی باز کم است این همه آب که جاریست، نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است..... خ
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نور و آدرس soltanh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان